نگاهی به وضعیت کلی رسانهها در استان گیلان
مشکلات زیاد و موانع سخت
ع. رضوی ـ مسعود سجادی
بهطور کلی رسانهها خبرهای جامعهی هدف خود را جمعآوری و اولویتبندی و سپس به مخاطبان خود ارائه میکنند، و از این طریق به مردم کمک میکنند تا مسائل موجود را بهتر و درستتر ببیند، عمیقتر بیندیشند و البته دربارهی برخی کلیشهها و موضوعات قدیمی نیز بازاندیشی و تجدید نظر کنند. این نیاز، یعنی نیاز به اطلاع داشتن از آنچه دور و اطراف ما و یا حتی در گوشه و کنار جهان میگذرد و فکر کردن به آنها، نیازی واقعی و بسیار اساسی است که متأسفانه هنوز پاسخ درخوری از طرف اهالی رسانه و گردانندگان نشریات و سایتهای گیلانی دریافت نکرده است.
این «ظرفیت» که همیشه از آن صحبت میکنیم چیست؟ و کجاست؟
برای مردم ضروری است که به مسائل مرتبط با خودشان فکر کنند و دربارهی حوادثی که در محیط زندگی آنها روی میدهد، اطلاعات لازم را داشته باشند؛ از موضوعات سیاسی و اجتماعی گرفته تا اقتصاد و ورزش و هنر و پزشکی و چیزهای دیگر. رسانهها به این نیاز و ضرورت پاسخ میدهند یا دستکم ادعای پاسخگویی به آن را دارند. بهطور کلی رسانهها خبرهای جامعهی هدف خود را جمعآوری و اولویتبندی و سپس به مخاطبان خود ارائه میکنند، و از این طریق به مردم کمک میکنند تا مسائل موجود را بهتر و درستتر ببیند، عمیقتر بیندیشند و البته دربارهی برخی کلیشهها و موضوعات قدیمی نیز بازاندیشی و تجدید نظر کنند. این نیاز، یعنی نیاز به اطلاع داشتن از آنچه دور و اطراف ما و یا حتی در گوشه و کنار جهان میگذرد و فکر کردن به آنها، نیازی واقعی و بسیار اساسی است که متأسفانه هنوز پاسخ درخوری از طرف اهالی رسانه و گردانندگان نشریات و سایتهای گیلانی دریافت نکرده است. برخی سایتها و تعدادی از نشریات تاحدی خوب جلو رفتهاند و موفقیتهایی هم داشتهاند، اما هنوز تا نقطهی مطلوب فاصلهی زیادی وجود دارد؛ و با چند موفقیت کوچک و نسبی و ناپایدار نمیتوان از کارنامه و عملکرد کلی رسانهها و نشریات استان دفاع کرد.
اما «مشکل» کجاست؟ یا به عبارت درستتر چرا حال و روز رسانههای گیلان چندان مناسب نیست؟
پاسخ کوتاه و سرراستی برای این پرسش وجود ندارد و جوابهای ساده و دمدستی هم فقط ما را از حقیقت دور میکنند. اما میتوان برخی علل و عوامل را در شکلگیری و تداوم این شرایط دخیل دانست. مثلاً بسیاری از مجموعههایی که ادعای کار رسانهای دارند، حرفهای یا حتی نیمهحرفهای هم نیستند. این جمله یعنی چه؟ یعنی گردانندگان این مجموعهها از همان شروع کار به دنبال سود و نفع مشروع و سالم این عرصه نیستند و گام نخست را برنداشته در مسیرهای نادرست میافتند. تعدادی از آنها هم که اصلاً به انگیزههایی غیر از دلبستگی به کار رسانه وارد این عرصه شدهاند و به چیزهایی مثل پست یا مقام در یکی از ادارات یا کسب شهرت برای انتخابات چشم دوختهاند و رسانه را ابزار مفیدی برای رسیدن به این هدف خود میبینند. اما از این دو دسته که بگذریم، بسیاری از کسانی هم که به کار حرفهای و درست امید بستهاند و خود این کار را دوست دارند، اغلب با یک مشکل جدی مواجه هستند؛ اینکه تیم آنها (از خبرنگار و ویراستار و دبیر بخشها گرفته تا سایر اعضای تحریریه) معمولاً تکمیل نمیشود. بدتر اینکه خود همین مشکل تابعی از مشکلات دیگر است؛ مثلا سرمایهی اولیه برای شروع کار کافی نیست و به اصطلاح کار با دست پُر شروع نمیشود؛ دست مدیر رسانه خالیتر از آن است که بتواند چند نفر حرفهای و کاربلد را به خدمت بگیرد و در ازای این خدمت به آنها حقوق بپردازد؛ یا مثلا به اندازهی کافی خبرنگار و روزنامهنگار توانمند و متعهد به کار در استان ما وجود ندارد (البته افراد مدعی و پُرسروصدا زیاد داریم، اما واقعیت همیشه با ادعاها و هیاهوها متفاوت است). در کنار این مسائل و مشکلات، باید به این واقعیت اشاره کرد که وضع رسانههای گیلان از اوضاع کلی رسانههای کشور جدا نیست؛ و میدانیم که شرایط کنونی مطبوعات و رسانهها نه تنها مطلوب که حتی قابل دفاع هم نیست. تازه خود همین شرایط مطبوعات و رسانههای ایران، تابعی از وضعیت نشر و چاپ و مطالعه در ایران است؛ که خودش داستان مجزا و پیچیده و چندلایهای دارد که پرداختن به آن خارج از چارچوب این نوشته است. فقط همینقدر میتوان گفت که زمانی که سرانه مطالعه در کشور ما پایین است (و این خودش دهها دلیل و علت دارد) تمام کارها و مشاغل وابسته به مطالعه، از کتاب و مجله و روزنامه گرفته تا صنعت چاپ و نشر با مشکل مواجه میشوند؛ و عرصهی بزرگی برای اشتغال مفید و کارآفرینی مشروع عملاً غیرفعال یا در حالت خوشبینانه نیمهفعال باقی میماند.
چه «باید» کرد؟ آیا میتوان به آینده امید بست؟
اجازه بدهید ابتدا به بخش دوم پرسش بالا بپردازیم. خب، البته که میتوان و باید به آینده و به بهبود شرایط و به شکلگیری رسانههای قوی و موثر و حرفهای امیدوار بود. اما نه با دست روی دست گذاشتن و بیاعتنایی به تجربیات پیشین، که با پذیرش واقعیتها و فاصله گرفتن از توهمات و اصلاح عیب و ایرادها. به نظر ما، قدمهای اولیه برای حرکت رو به جلو چنین است: اول از همه حذف تمام حمایتهای مالی دولتی و حاکمیتی از رسانهها، تا فضای سالم و غیررانتی برای کار مطبوعاتی شکل بگیرد. آن زمان فقط آدمهای جدی و کاربلد در این عرصه باقی میمانند و رقابت نابرابری که اکنون وجود دارد به یک رقابت پاک و حرفهای تبدیل میشود. تا زمانی که مردم برای یک روزنامهی تمامرنگی ۴۸ صفحهای فقط چند صد تومان میپردازند (که حتی از قیمت کاغذ سفید هم کمتر میشود) امکان رشد و تقویت رسانههای مستقل وجود ندارد و عملاً بخش خصوصی واقعی و قویبنیه در این عرصه شکل نمیگیرد. اما در این فضای رقابتی فرضی، همه باید تابع قانون باشند؛ چه کسانی که کار رسانهای میکنند و چه تصمیمگیران و مدیران و شخصیتهای بانفوذ که هر از چندی سوژهی خبر یا گزارش یا یادداشت رسانهها میشوند. برخیها از درون این گروه دوم با نگاه سلیقهای و کجفهمی از ماهیت رسانه، تاکنون آسیبهای زیادی به کار مطبوعاتی و رسانهای وارد کردهاند. مدیر دولتی که رسانهها را تا جایی میفهمد که مانند روابط عمومی تشکیلات خودش باشند، نمایندهی مجلس یا عضو شورای شهری که تاب شنیدن انتقاد را ندارد، یا حتی چهرهی مشهور هنری که به چیزی جز تعریف و تمجید عادت ندارد، همه به سهم خود مانعی در کار رسانهها محسوب میشوند؛ البته عدهای خیلی بیشتر و عدهای هم کمتر. البته پایبندی مدیران رسانهها به وظایف و مسئولیتها و اخلاق حرفهای نیز به همان اندازه (و شاید بیشتر) مهم و تعیینکننده است. مدیرمسئولی که برای بودن در یک عکس با فرماندار یا نمایندهی مجلس خودش را به آب و آتش میزند یا خبرنگاری که در به در به دنبال گرفتن چیزهایی مثل کارت هدیه و بن تخفیف از این و آن است و سایر کسانی که از درون خانوادهی رسانه چنین کارهای ناپسندی را انجام میدهند، همه در کاهش اعتبار و مخدوش کردن حیثیت رسانهها و مطبوعات سهیماند.
سخن دربارهی این موضوع و وضعیت رسانهها بسیار است، و یک گزارش نمیتواند به همهی آنها بپردازد. تا همینجا هم به اندازه کافی (و شاید بیش از حد مجاز) آشفته و پراکنده سخن گفتهایم. هرچقدر که این بحث را بیشتر دنبال کنیم، پراکندگی مطالب نیز بیشتر میشود. پس بیایید این فعلاً به همین اندازه اکتفا کنیم و در پایان برگردیم به همان موضوع امید به آینده؛ ما به عنوان عضو کوچکی از خانوادهی رسانهها و مطبوعات گیلان، امیدواریم که با گسترش فرهنگ و عادت مطالعه در جامعه و افزایش تعداد مخاطبان جدی مطبوعات، فضای بهتری برای کسب و کار و اثرگذاری و رشد رسانههای مستقل و خصوصی شکل بگیرد. حق جامعهی ماست که از رسانههای قوی و بزرگ و مستقل برخوردار باشد و اخبار و اطلاعات مورد نیاز خود را از منابع حرفهای و هویتدار و معتبر دریافت کند.