جمعه, آذر ۲, ۱۴۰۳
مطالب عمومی

تاریخ لاهیجان: سفری به گذشته به دنبال حقیقت

تاریخ لاهیجان: سفری به گذشته به دنبال حقیقت ـ  جستجوی نام لاهیجان در روزنامه‌های سال ۱۳۰۱

م. میرحسینی


چگونه درباره موضوع یا مسأله‌ای که در گذشته روی داده است تحقیق کنیم؟ چه راه و روش مطمئنی برای کشف حقیقت، آن‌هم حقیقتی که زمان آن به گذشته برمی‌گردد وجود دارد؟ مثلاً اگر بخواهیم نام شهر خودمان، یعنی لاهیجان را در سال ۱۳۰۱ پیدا کنیم، این کار بایستی چگونه و بر طبق چه اصولی و با چه ابزارهایی انجام شود؟


یادم هست چند سال پیش در مراسم روز خبرنگار یکی از کسانی که برای سخنرانی پشت تریبون رفت گفت اولین بار که در یکی از روزنامه‌های سراسری اسم شهر لاهیجان به میان آمد سال ۱۳۰۵ در روزنامه اطلاعات بود. آن زمان چیزی درباره این حرف نادرست نگفتم چون نه او را اصلاح‌شدنی و پذیرای خطایش می‌شناختم و نه خودم مطمئن بود که نخستین بار که یکی از روزنامه‌های سراسری کشور درباره شهر ما خبر یا گزارشی چاپ کرد به چه تاریخی برمی‌گردد (حتی اینجا هم به سال آن مراسم روز خبرنگار اشاره نمی‌کنم تا هویت آن تحریف‌کننده تاریخ مبهم باقی بماند). البته مطمئن بودم که حرفش نادرست است. مطمئن بودم چون خودم در چند روزنامه قدیمی‌تر نام شهر لاهیجان را دیده بودم و می‌دانستم حتما سال ۱۳۰۵ اولین سالی نیست که نام شهر لاهیجان در یکی از نشریات ملی آورده شده باشد. اما برای اینکه دقیق و مستند صحبت کنیم و نخواهیم که مثل آن سخنران پرادعا دهان‌مان را ـ بی‌توجه به آنچه از آن خارج می‌شود ـ باز کنیم باید زحمت جستجو لابه‌لای کتاب‌ها و بایگانی‌ها را به جان بخریم. اجازه بدهید جستجوی خودمان را با یک کتاب مشهور و تقریباً دم‌دستی آغاز کنیم. جلد دوم کتاب روزشمار تاریخ معاصر ایران که کاری است به کوشش هدایت‌الله بهبودی و موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی آن را منتشر کرده است باز می‌کنیم و در فهرست نام‌های انتهای کتاب دنبال واژه لاهیجان می‌گردیم. ناگفته نماند که این جلد از کتاب به حوادث سال ۱۳۰۱ خورشیدی اختصاص دارد. نام لاهیجان میان ل‌ها پایین‌تر از «لاهوتی، ابوالقاسم» و بالاتر از «لاهیجانی، آقا سید مهدی» پیدا می‌شود. طبق این فهرست در این کتاب شش بار به لاهیجان اشاره شده است و که دو مورد آن به اخبار نشریات برمی‌گردد؛ صفحه ۳۵ و صفحه ۴۴۹. به ترتیب جلو برویم. در صفحه ۳۵ کتاب خبری از صفحه سوم روزنامه ایران (شماره ۱۱۱۰) به چشم می‌خورد که تاریخ هفدهم فروردین ۱۳۰۱ روی آن دیده می‌شود. عنوان خبر چنین است: «اخاذی رئیس نظمیه لاهیجان از مردم» و در متن خبر می‌خوانیم: «در پی انتصاب غلامرضاخان به ریاست نظمیه لاهیجان، اعلامیه‌ای از طرف او منتشر شد که هرکس بخواهد در سطح شهر رفت و آمد کند باید از نظمیه اجازه بگیرد. با مراجعه مردم به نظمیه، غلامرضاخان در برابر گرفتن مبلغی اجازه رفت و آمد به آنان می‌داد. به دنبال این اخاذی مردم شهر، شکایتی را علیه او تهیه کردند که امروز در روزنامه ایران به چاپ رسید». جالب شد. هم اینکه قطعاً مطمئن شدیم روزنامه‌ای قدیمی‌تر از روزنامه اطلاعات سال ۱۳۰۵ از لاهیجان نوشته است و هم اینکه اطلاعات‌مان درباره پیشینه شهرمان بیشتر شد. پس زمانی رئیس نظمیه این شهر دست کسی بود که از مردم اخاذی می‌کرد و از آنان پول زور می‌گرفت؛ و مردم هم این ظلم را تحمل نکردند و شکایتی دسته‌جمعی در محکومیت این کار او نوشتند. البته چنین کاری در آن سال‌ها معمول و متداول بود، زیرا جنگ اول جهانی تازه تمام شده و دولت مرکزی، در اوج ضعف و ناکارآمدی با مجموعه‌ای از مشکلات ریز و درشت مواجه بود. دولت مرکزی ایران آنقدر ضعیف شده بود که برخی خان‌های مرزنشین، به فکر تجزیه کشور افتاده بودند و حتی خود مأموران حکومت هم از تنبیه و مواخذه بالادستی‌ها واهمه‌ای نداشتند. چون از تنبیه و مواخذه بالادستی‌ها واهمه‌ای نداشتند، به سرشان می‌زد که از فرصت‌هایی مثل ریاست بر نظمیه یا حکومت بر ولایات استفاده (بخوانید سوءاستفاده) ببرند و جیب خودشان را پر کنند. اما این مسأله به کنار، برای اینکه جستجوی‌مان را متوقف نکنیم، باید از این موضوع بحران سیاسی ایران بگذریم و مسائل و مشکلاتی را که ایران آن زمان با آن درگیر بود کنار بگذاریم. صفحه ۴۴۹ را که باز و مطالعه ‌کنیم بازهم به خبری از صفحه سوم روزنامه ایران (شماره ۱۲۴۴) می‌رسیم، اما مربوط به چهارم آبان ماه همان سال، یعنی سال ۱۳۰۱ خورشیدی. عنوان خبر این است: «اتهام  به اختلاس» و زیر آن می‌خوانیم: «حکمران رشت می‌گوید ماژور مدبرالملک در زمان ریاست خود بر نظمیه این منطقه ۲۳ هزار تومان از اداره مالیه دریافت کرده و بی‌آنکه حسابی پس بدهد به حکومت لاهیجان منصوب شده و اکنون با شاکیان فراوان روبه‌روست. تحقیقات نشان داده که وی حقوق پنج ماهه آژان‌ها را نداده است. اما مدبرالملک مدعی است هفت هزار تومان حقوق به آژان‌ها داده و ۱۶ هزار تومان بقیه را هم هزینه کرده است.» این خبر هم چنان که خواندید، خبری درباره فساد مالی یکی از مأموران حکومت، از نوع دست‌کج آن است که به جای تنبیه شدن و حساب‌کشی از پول‌هایی که قبلاً گرفته، حکم شغلی تازه‌ای دریافت کرده و از ریاست نظمیه شهر رشت به حکومت لاهیجان رفته است. زمانی که این دو خبر را کنار هم می‌گذاریم ناخواسته این استنباط در ذهن‌مان شکل می‌گیرد که فساد مالی بدجوری در بافت حکومت تنیده شده بود و بسیاری از صاحب‌منصبان یا قبل از شروع کار شکم‌درد داشتند یا در دوره خدمت‌شان شکم‌درد می‌گرفتند. به این هم می‌شود فکر کرد که فاصله بین این دو خبر کمتر از هفت ماه است و احتمال دارد دوره مأموریت این حاکم دارای سوءسابقه (ماژور مدبرالملک) و آن رئیس نظمیه زورگیر (غلامرضاخان) باهم مصادف شده و هر دو همزمان با هم شهر لاهیجان را اداره کرده باشند. به هر رو، کتاب را ببندیم و جستجوی‌مان را تمام کنیم. درست که هنوز نمی‌دانیم اولین بار چه سالی و در کدام نشریه کشوری و سراسری از لاهیجان نام برده شده، اما حداقل حالا کاملاً مطمئن شده‌ایم سال ۱۳۰۵ و روزنامه اطلاعات نبوده است.

*

اما در جستجوی نام لاهیجان میان روزنامه‌ها و اسناد قدیمی، آن‌هم در همین جلد دوم کتاب روزشمار تاریخ معاصر به خبری برمی‌خوریم درباره شیوع بیماری مالاریا که گزارشی است کوتاه از میان اخبار حکومتی آن زمان که در روزنامه اقدام (شماره ۹۴) منتشر شد با این عنوان: «گسترش مالاریا در لاهیجان». در این گزارش کوتاه که تاریخ پنجم آذر ۱۳۰۱ روی آن دیده می‌شود آمده است:  «بنا به گزارش حکومت گیلان و طوالش، بیماری مالاریا در این ناحیه بسیار گسترده است. از این ۳۵ هزار نفر جمعیتی که در لاهیجان می‌باشد و ۱۲ هزار نفر آن در شهر و بقیه در اطراف و حوالی می‌باشند، از قرار صدی هفتاد و پنج مبتلا  به مرض مالاریا هستند که علت عمده آن وجود مرداب‌های فراوان در این منطقه است». از همین چند جمله، نکات جالب و مهمی برای‌مان معلوم می‌شود. یکی اینکه جمعیت شهر ما در سال ۱۳۰۱ حدود ۳۵ هزار نفر بود که نزدیک به ۱۲ هزار نفرشان در منطقه شهری سکونت داشتند و تقریباً ۲۳ هزار نفر دیگر هم در مناطق روستایی و نواحی همجوار زندگی می‌کردند. البته درباره درستی و دقت این آمار چیزی نمی‌توان گفت، هرچند تردید درباره آن هم ضرورت ندارد. زیرا حتی اگر این عدد اعلام‌شده عدد کاملاً دقیقی نباشد، باز به احتمال زیاد به واقعیت بسیار نزدیک است و تخمینی قابل اتکا از اهالی شهر ما در شروع قرن چهاردهم خورشیدی محسوب می‌شود. بنابراین تا زمانی که مستندات محکم‌تری متفاوت با این آمار در دست نداشته باشیم، همین عدد را برای برآورد جمعیت لاهیجان در سال ۱۳۰۱ می‌پذیریم. نکته دیگر فراوانی مرداب‌ها در اطراف لاهیجان آن زمان است. از گذشته‌های دور، وجود مرداب‌های فراوان و بزرگ نه فقط در لاهیجان، که در سراسر گیلان و مازندران یکی از چیزهایی بود که نظر جهانگردان و بازرگانان غیربومی را به خود جلب می‌کرد. برخی تاجران اروپایی یا ترک و عرب و ارمنی و گرجی که برای خرید ابریشم به گیلان می‌آمدند معمولاً دو ویژگی گیلان را در خاطرات‌شان ثبت می‌کردند: یکی آب و هوای مرطوب (به نظر گروهی از آنان بسیار مرطوب و حتی تحمل‌ناپذیر) استان ما و دیگری هم وجود مرداب‌های فراوان و جنگل‌های انبوه. حتی سردارانی که به نواحی شمالی ایران، به پشت رشته کوه‌های البرز لشکر می‌کشیدند، اغلب اوقات از نامساعد بود آب و هوا (باران‌های زیاد و شرجی بودن هوا) شاکی بودند و شرایط طبیعی (جنگل‌های انبوه و مرداب‌های پرشمار) را مانعی برای پیشروی می‌دیدند. عده‌ای از نمایندگان شرکت‌های تجاری خارجی از دوره صفوی به بعد، در گیلان از تب و اسهال و مالاریا مُردند و شاهان و سردارانی هم بودند که بعد از سنجیدن اوضاع جغرافیایی گیلان، از حمله به این ولایت چشم‌پوشی کردند. حتی اگر یادتان باشد در شماره ۳۸ مجله که از یورش روس‌ها و اشغال گیلان نوشته بودیم، یکی از عوامل موثر در ناکامی اشغال‌گران، ناسازگاری سربازان روس با آب و هوا و طبیعت گیلان بود. می‌توانیم بیشتر با آن خبر ابتدای یادداشت کلنجار برویم و نکات بیشتری از آن بیرون بکشیم و مثلاً اینکه عنوان رسمی تشکیلات اداره استان ما در آن زمان «حکومت گیلان و طوالش» بود، یا اینکه احتمالاً وضع و اوضاع بهداشتی شهر ما چندان مناسب نبوده (و تازه لاهیجان جزو شهرهای متمدن آن روز ایران بود، و حتماً اوضاع بهداشتی بسیاری از شهرهای دیگر چه در گیلان و چه در استان‌های دیگر وخیم‌تر بوده) است. اما به نظرم همین‌قدر کافی است و می‌توانیم جستجوی‌مان را تمام کنیم. هرچند به قول جان آرنولد، یکی از مورخان محبوبم مطالعه تاریخ و فرورفتن در گذشته فرایندی است که هیچ‌وقت واقعاً تمام نمی‌شود و همیشه سوالات تازه‌ای برای پرسیدن و ناگفته‌هایی برای بحث کردن وجود خواهد داشت.

 

تاریخ لاهیجان: سفری به گذشته به دنبال حقیقت ـ مجله لاهیجان ـ شماره ۴۰ ـ بهار ۱۴۰۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *