دلدادگی، دیکتاتوری، و فرجام گریزناپذیر
برگی از تاریخ جهان: ماجرای معشوقه موسولینی
«موسولینی قبل از برقراری رابطهی عاشقانه با کلارا، همسر و پنج فرزند داشت و افشای رابطهی نامشروع او با این زن به حیثیت و موقیعت سیاسی او لطمه شدیدی وارد میساخت».
پاییز سال ۱۹۲۲ بود که فاشیستها به رهبری بنیتو موسولینی، پادشاه ایتالیا و احزاب رقیب خود را تسلیم و مغلوب کردند و قدرت را در این کشور به دست گرفتند. چندی بعد، پاپ به شرط استقلال واتیکان، پای خود را از دخالت در امور سیاسی ایتالیا بیرون کشید؛ احزاب مخالف فاشیستها نیز یکی پس از دیگری سرکوب و منحل شدند. موسولینی سلطنت ایتالیا را حفظ کرد، اما قدرت را در انحصار خود نگه داشت. چند سال بعد نیز در جنگ میان آلمان و متفقین به حمایت از هیتلر برخاست و با این تصمیم او بود که ایتالیا رسماً وارد جنگ دوم جهانی شد. تصمیمی که سرنوشت او و زندگی مردم ایتالیا را به مسیری بیبازگشت انداخت؛ چند پیروزی اولیه، و بعد شکست پشت شکست و درنهایت هم پایان دیکتاتوری موسولینی. مرحوم محمود طلوعی در «دانشنامه تاریخ» (نشر علم) مینویسد که موسولینی بعد از قطعی شدن شکست به نواحی شمالی ایتالیا گریخت، و مدت کوتاهی بعد زنی به نام کلارا پتاچی به او پیوست. کلارا قبل از آشنایی با موسولینی، همسر یکی از افسران ارتش ایتالیا بود، اما به خاطر وی شوهر خود را رها کرد. «موسولینی قبل از برقراری رابطهی عاشقانه با کلارا، همسر و پنج فرزند داشت و افشای رابطهی نامشروع او با این زن به حیثیت و موقیعت سیاسی او لطمه شدیدی وارد میساخت». از اینرو رابطهی رمانتیک آنها پنهان نگه داشته میشد، تا اینکه در آخرین ماههای جنگ، زمانی که موسولینی متواری و فاشیستها مغلوب شده بودند، شماری از روزنامههای ایتالیا به این موضوع پرداختند و «عکسهای کلارا پتاچی برای نخستین بار در مطبوعات ایتالیا انتشار یافت». هنگامی که همه راهها به روی موسولینی بسته و شکست او در جنگ قطعی شد، به همراه معشوقهی خود و چند نفر از یارانش تصمیم به خروج از کشور گرفت. اما آنها پیش از خروج از مرز به دام چریکهای مخالف افتادند و دستگیر شدند. چریکها چند روز بعد موسولینی و کلارا و آخرین یاران وفادار به دیکتاتور فاشیست را تیرباران، و جنازهها را به عنوان نشانهای از پایان سیطره فاشیسم بر ایتالیا از پا آویزان کردند (بهار سال ۱۹۴۵ میلادی).