مومیایی رضاشاه و اخبار و شایعات همراه آن
نمونهای از روند انتشار اخبار در ایران
پیدا شدن مومیایی منسوب به رضاشاه پهلوی، خبری بود که اوایل اردیبهشت ماه منتشر شد و مدتی از طرف بخشی از جامعه مورد توجه قرار گرفت. گویا به دنبال اجرای طرح گسترش و توسعه بخش غربی آستان حضرت عبدالعظیم شهرری، تیغهای بیل مکانیکی به طور اتفاقی به جنازهای برخورد کرد؛ درست همانجایی که به گفته برخی از شاهدان محل مقبرهی تخریب شدهی رضاشاه بود. بحث دربارهی اینکه آیا این مومیایی به راستی متعلق به رضاشاه است یا نیست و همچنین اظهارنظر دربارهی کارنامهی دوران پادشاهی او به سرعت آغاز شد و تا چند هفته ادامه یافت. مثلاً عدهای میگفتند که اگر این مومیایی خود رضاشاه پهلوی باشد، پس جسد متعلق به مردی مسلمان است و باید طبق آداب اسلامی و با احترامی شایستهی یک مسلمان و انجام تمام واجبات شرعی، دوباره به خاک سپرده شود. برخی دیگر کاری به مومیایی نداشتند و به بهانهی مطرح شدن نام رضاشاه به دوران او اشاره میکردند. اینکه او خدمتگذار بزرگی بوده که ایران نوین را بنا کرده است؛ و برخی دیگر هم او را شاهی مستبد معرفی میکردند که با آزادی و آزادیخواهی دشمن بود و با دیکتاتوری و نظامیگری، دستاوردهای مشروطیت را تباه کرد. البته این بحثها مدتی داغ بود، و بعد رفتهرفته تب آن فرونشست و خود مومیایی هم در سکوت و به دور از جنجال دوباره در گوشهای به خاک سپرده شد.
اما این خبر را میتوان به عنوان نمونهای عالی و کمنظیر از چگونگی انتشار یک خبر در ایران بررسی کرد. ابتدا شایعهای مبهم دربارهی کشف یک جسد مومیایی شده در فضای مجازی منتشر شد. منابع رسمی و متولیان امر طبق عادت همیشگی خودشان آن را تکذیب کردند و منکر اصل قضیه شدند. بیاعتنا به تمام تصاویر منتشر شده میگفتند که خبر پیدا شدن مومیایی صحت ندارد و شایعهای کذب میان شایعات فضای مجازی است. اما کمتر کسی به تکذیبها و انکارها اعتنا میکرد. خیلیها در فضای مجازی بحث درباره صحت و سقم ماجرا را شروع کردند، و عدهای هم مطابق معمول موضوع را با شوخی و طنز آمیختند. مثلا یکی در توئیتر نوشت: «اعلام کردن اقامتگاه رضا شاه در جزیره موریس را میخواهند بفروشند. فکر کنم خرج کفن و دفن مجدد مومیایی را هم میخواهند از جیب خود مومیایی بدهند». یا دیگری که میگفت: «بابابزرگ من از وقتی فهمیده مومیایی رضاشاه پیدا شده، بدون کراوات از خانه خارج نمیشود؛ حتی برای حضور در نماز جماعت مسجد محله». خیلی زود، درستی یا نادرستی خبر، و اینکه مومیایی متعلق به خود رضاشاه است یا نه، به حاشیه رفت و بحثهای فرعی و غیرمرتبط بالا گرفت. البته در این میان نوهی رضاشاه هم (که خارج از ایران، مانند برخی آقازادههای خودمان در انگلیس زندگی میکند و هنوز خود را شخص مهمی میداند!) به عنوان یک مدعی وارد ماجرا شد؛ که کسی چندان حرفهای او را جدی نگرفت. بعد از همهی این تکذیبها و اظهارنظرها و ادعاها، ماجرا اهمیت اولیهی خود را از دست داد و در سایهی مسائل دیگری مثل افزایش بیمهار قیمت دلار و خروج امریکا از توافق هستهای، مومیایی رضاشاه دیگر موضوع چندان جالبی به نظر نمیرسید. در آخر هم بیسر و صدا مومیایی را بار دیگر در همان نزدیکی دفن و ماجرا را جمع و جور کردند و به قضیه خاتمه دادند.