جمعه, آبان ۹, ۱۴۰۴
مطالب عمومی

لباس محلی گیلان و معناهایی از زندگی

لباس محلی گیلان و معناهایی از زندگی

مجله لاهیجان ـ یاسمن ابراهیمی

مامان و آذر به کمک اینترنت و بعد از چهل سال همدیگر را پیدا کردند. رفقایی که توی جوانی کلی خاطره مشترک داشتند. شماره تلفن رد و بدل کردند و نشستند پای درد دل هم و اینکه چطور این همه سال بار تنهایی را به دوش کشیدند. یکی با هزار فرسنگ فاصله قریب بود و دیگری تو شهر خودش با هزار آشنا، بیگانه. آذر از فاصله‌ای که با بچه‌هاش داشت گفت، مامان از زندگی ما. القصه حرف از گذشته و نوستالژی‌ها شد. آذر گفت سال‌هاست که دلش می‌خواد یک لباس محلی گیلان را داشته باشد و از مامان خواست لباسی پُر از طرح و نقش برایش بفرستد. مامان از بانویی که کار دوخت لباس سنتی را انجام می‌دهد چندتایی عکس گرفت و فرستاد برای آذر تا از بین آن‌ها لباسش را انتخاب کند.

آذر گفت همه قشنگ هستند و دلم می‌خواهد همگی‌شان را داشته باشم، ولی به دخترها که جوان‌تر هستند بگو یکی را برای من انتخاب کنند. مامان که عکس‌ها را فرستاد، یادم افتاد چند سال پیش توی جشنواره لباس نیویورک که میزبان لباس‌های زیادی از کشورهای مختلف جهان بود و در بین آن‌ها لباس‌های مختلف اقوام ایرانی هم دیده می‌شد یکی از لباس‌هایی که مورد توجه قرارگرفته بود، لباس مردم گیلان بود. توی آن جشنواره، لباس گیلانی به عنوان شادترین لباس جهان انتخاب شد. و‌ من هم که ستایشگر نوستالژی و قدمت و اصالتم، محو رنگ‌ها و نقش و نگار لباس‌ها شدم. به این فکر کردم که ایران رنگین‌کمانی از اقوام را در گوشه‌گوشه خودش جا داده و اینکه لباس و پوشش سنتی یکی از نمادهای برجسته در زمینه شناخت اقوام است، و لباس محلی اقوام اصالت و فرهنگ غنی ما را نشان می‌دهد و حرف‌های ماندگاری در قالب پوشش‌های بلوچ، مازندرانی، كردی، لری، گیلک، تركی و فارس بر تارک سینه ایران ما وجود دارد. هر کدام از این لباس‌ها، دنیایی از اصالت را به دوش می‌کشند و تجلی باور و عقاید و فرهنگ هستند.

این روزها برای دیدن لباس‌های سنتی اقوام ساکن ایران باید کیلومترها طی کنیم و به روستاها سر بزنیم تا شاید زنی را ببینیم با طره موهای خاکستری و شلیته آب رنگی، یا اینکه صرفاً توی عکس‌ها لباسی سنتی بپوشیم. حکایت لباس‌های ایرانی، حکایت تار و پود طبیعت هست؛ هر رج که بافته می‌شود، در خودش احساس بهار و تابستان و زمستان و پاییز را می‌پیچاند. لباس گیلانی هم از این قاعده مستثنی نیست. سابقه تاریخی لباس محلی گیلان، به اشیای کشف شده به حدود چهارصد هزار سال پیش چراغعلی تپه «مارلیک» برمی‌گردد. لباسی که به پهنای طبیعت گیلان رنگ در رنگ تنیده شده و بدون اغراق مثل رنگین‌کمانی می‌درخشد.

لباس‌های محلی زنان گیلان را می‌توان به سه بخش شرق، غرب و مرکز تقسیم‌بندی کرد که لباس زن شرق گیلان به لباس «قاسم‌آبادی»، زن غرب گیلان «تالشی» و لباس مرکزی گیلان با عنوان «رسوخی» معروف است. آنچه بیشتر از هر چیز دیگر، در لباس گیلانی خودنمایی می‌کند دامن‌های شلیته و پرچین و جلیقه‌های پولک‌دوزی شده است. روسری و سربند (لچک) پیراهن یا جمه، جلیقه کت، الجاقبا، دامن، شلیته، شلوار و چادر کمر از بخش‌های اصلی لباس محلی زنان گیلان است.

روسری و سربند: اغلب زنان گیلان از دو سربند، یکی در زیر (لچک) و دیگری روی آن (دستمال) استفاده می‌کردند.

پیراهن: بالاپوش بانوان گیلانیه. این پوشش در گویش تالشی، «شسی» و در شرق و جلگه تالش، پیرهن و جمه خوانده می‌شود. دو طرف آن نیز چاک دارد. اندازه چاک پیراهن و بلندی آن نیز که اصولا روی تنبان می‌آید در قسمت‌های مختلف گیلان متفاوت است. غیر از یراق‌دوزی و چرخ دوزی از نخ‌های رنگی نیز در جلوی پیراهن استفاده می‌شود. متفاوت‌ترین پیراهن، پیراهن مرسوم در پاشاکی واقع در «خرارود» است که چرخدوزی شده و پارچه آن با «پاچال» و ابریشم خام در محل بافته می‌شود. این پیراهن را دختران در روز عروسی یا در مهمانی به تن می‌کنند.

جلیقه: یکی از پوشش‌های متداول بانوان گیلان است. این پوشش در ناحیه غرب گیلان جلخته، نیفتنه، در شرق گیلان جرقده یا جرزقه، و در جلگه‌های گیلان جلقته، جلتقه، جلخته و جلخده نامیده می‌شود. مدل متداول جلیقه، اصولاً جلوباز سه دکمه و یقه هفت با سه جیب در طرفین است و پشت آن سکگ دارد که قابلیت گشاد و تنگ کردن را به آن می‌دهد.

الجاقبا: پوشش دوخته‌شده‌ای از مخمل یا پارچه چادرشب است کـه پوشش زنان در کوهستان‌های شرقی و قاسم‌آباد بوده است.

شلیته: یا کوتاه تومان (تنبان) دامنی کوتاه و پرچین است که به آن «گرد تومان» نیز می‌گویند، دامن، دراز تومان (تنبان) واژه‌ای است که برای دامن بلند چین‌دار در مرکز و شرق گیلان استفاده می‌شود در غرب گیلان تالشی‌ها آن را «شلار» می‌گویند.

چادرشب: جزئی از لباس زنان گیلانی است که در روستاهای مرکزی از پارچه چادرنمازی استفاده و به‌تدریج در بخش شرق گیلان چادر شب جایگزین شد. چادر کمر، پوششی است که بانوان گیـلانی آن را به کمر می‌بندند بانوان ساکن جلگه به آن «کمردبد» می‌گویند. همچنین در گویش محلی به چادرشب «چارشو»  گفته می‌شود و رنگ زمینه آن معمولا قرمز است. چادرشب دارای تنوع زیادی است، که از نخ‌های رنگی به‌شکل چهارخانه می‌بافند و از نوع طرح‌دار آن برای جهیزیه عروس استفاده می‌کنند. طرح‌های چادرشب دارای تنوع زیادی است، طرح بز کوهی، مرد اسب‌سوار، میز، قندان، چنگال و طرح ماکو که در بافت چادرشب از آن‌ها استفاده می‌شود.

و در پایان،

لباس به عنوان یک شان انسانی معرف هویت و فرهنگ یک جامعه است. نقش‌آفرینی و هنرنمایی و تزیین پارچه و لباس با استفاده از هنرهای سنتی سابقه‌ای کهن در ایران دارد و برای مردم ما که از صدها سال پیش تا به امروز، هر روز چشم‌شان به دیدن کاشی‌ها و فرش‌ها عادت کرده و این زیبایی منحصر به فرد به یکی از عناصر عادی تبدیل شده است. اما این اِلمان‌ها و هنر غنی، سزاوار این است که جور دیگری ببینیمش. دوستداران هنر با دیدن نقش و نگارهای کهن محو زیبایی آن می‌شوند و این علاقه و اشتیاق تا به آنجا رسیده که طراحان برندهای معروف از طرح و نقش ایرانی در تولید لباس‌های‌شان وام می‌گیرند. هنر ایرانی سرشار از رنگ و روح است و به همین دلیل هر طرحی هم که از آن وام می‌گیرد، به غنا و مفهوم آن وصل می‌شود. شاید استفاده از این نوع لباس‌ها برای جوان‌های امروزی که میل به نوگرایی و‌ تنوع طلبی دارند دیگر معنایی نداشته باشد، و شاید هم استفاده از لباس محلی در دنیای مدرن امکان‌پذیر نیست. بعضی‌ها هم معتقدند که لباس محلی به همان شکل قدیمی خودش حفظ شود، چون تغییر در این لباس‌ها، اصالت‌شان را از بین می‌برد. اما معتقدم از لباس‌های محلی می‌شود الهام گرفت؛ که تلفیقی از لباس‌های سنتی و مدرن هم موجب استقبال می‌شود، و هم طرحی مناسب برای عرضه به دیگر ملل دنیا است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *