با نگار نادری ـ درباره اوضاع فرهنگی و هنری لاهیجان
با نگار نادری ـ در بررسی اوضاع فرهنگی و هنری شهرستان لاهیجان
جستجوی ریشههای مشکلات جامعه لابهلای مسائل فرهنگی
مجله لاهیجان: گفتوگو با نگار نادری ـ رئیس اداره فرهنگ و ارشاد لاهیجان
بحث فرهنگ حتی اگر آن را به حوزه شهرستان خودمان محدود کنیم، باز بحث بسیار گستردهای است. آنقدر گسترده که یک یا دو مصاحبه مطبوعاتی برای بررسی درست و کامل مسائل اصلی آن کفایت نمیکند. اما میتوانیم حداقل برخی از سرفصلها و موضوعات زیربنایی را مرور کنیم و به تصویری از دستاوردها و نقایص، از داشتهها و نداشتهها برسیم. این گفتوگو، تلاشی است در همین راستا.
ـ سال کرونا (که البته از یک سال طولانیتر شده) در عمل به سال رکود فرهنگ و هنر تبدیل شد. خارج از شعارها و حرفهای کلیشهای، چه تحلیل از روند طیشده و نیز از شرایط کنونی دارید؟
نگار نادری ـ این موضوع یکی از مباحثی است که خود من هم همیشه، تقریباً در هر نشستی مستقیم یا غیرمستقیم به آن اشاره میکردم. از همان روزهای نخست، همان هفته دوم اسفند ماه ۱۳۹۸ بود که هر گونه تجمعی ممنوع اعلام شد و این ممنوعیت ـ که آن زمان ضروری هم بود ـ همه موسسات و آموزشگاههای فرهنگی و هنری را شامل میشد. در این مدت، یعنی کل دوره کرونا، چند بار فعالیتها نصفهنیمه دوباره شروع شد، اما هر بار با موج جدیدی از همهگیری کرونا مواجه شدیم و هنوز فعالیتها رونق نگرفته، دوباره شاهد تعطیلی بودیم. یعنی یک تا دو ماه فعالیت و بعد دوباره تعطیلی. خب در چنین شرایطی هنرجوها از آموزشگاهها و موسسات فاصله گرفتند و همچنین برنامههای فرهنگی و هنری که مستلزم دعوت از افراد و تجمع بود هم انجام نشد یا بسیار کمرمق انجام گرفت. سینمای شهر ما که به کل تعطیل شد. اینها همه واقعیتهایی است که در کل این دوران با آن مواجه بودیم. پس میتوان گفت که فعالان جدی عرصه فرهنگ و هنر از این شرایط ضربات سختی خوردند و آسیب دیدند. پیش از کرونا هم اقتصاد فرهنگ و هنر خیلی اقتصاد قوی و پررونقی نبود، و همان جمله معروف که «همه چیز اینجا دلی است» درباره فعالیت در این عرصه واقعاً صدق میکرد. درست است که بیشتر اهالی حرفهای فرهنگ و هنر برای کاری که میکردند دستمزد میگرفتند، اما انصافاً هیچوقت این دستمزد آنقدری نبود که برای تأمین مخارج یک زندگی و امرار معاش کفایت کند. به خصوص در شهرستانها، مثل همین شهرستان خود ما این مسأله همیشه وجود داشته که اقتصاد فرهنگ و هنر هیچوقت برای ایجاد شرایط مناسب زندگی افراد شاغل در این عرصه وضعیت مناسبی نداشته است. در دوران کرونا، این اقتصاد کوچکتر هم شد (میگویم «کوچک» شد، چون نمیخواهم از لفظ «نابود» استفاده کنم) و این کوچکتر شدن یعنی اینکه جمعی از افراد درگیر، این عرصه را ترک کردند. رونقگیری دوباره فعالیتهای فرهنگی و هنری، حتماً پروسهای زمانبر خواهد بود و شاید حتی به نوعی «از صفر شروع کردن» باشد. چون ضربه کرونا، ضربهای کاری بود. برخی از اهالی فرهنگ و هنر، و حتی چند نفر از افراد سرشناس و آبرومند این حوزه ـ که کل درآمدشان وابسته به اقتصاد فرهنگ و هنر بود ـ در این دوران روزهای بسیار سختی را سپری کردند و حتی محتاج نان شبشان شدند. این حرفی که میزنم نه اغراق است و نه سیاهنمایی، واقعاً عزیزانی را داریم که با مشکلات مالی جدی دستوپنجه نرم میکنند و کمرشان زیر فشار اقتصادی خم شده است. توان دولت برای مواجهه با مشکلات محدود است و کوششهایی هم که در این راستا انجام گرفته برای جبران خسارات کفایت نمیکند. مثلاً وامهایی که به شمار زیادی از فعالان فرهنگی و هنری شهرستان پرداخت شد (که مجموع مبلغ پرداختی بیشتر از یک میلیارد تومان میشود) مشکل چندانی از آسیبدیدگان حل نکرده و نمیکند. چرا که وام باید در خدمت شروع یا تقویت کاری باشد، وگرنه برای مصارف روزمره هزینه میشود و درنهایت هدفی را که برای آن تعریف شده محقق نمیکند. به همین خاطر هم بود که پرداخت این وامها را ـ که مستنداتش هم موجود است ـ برجسته نکردیم و دربارهاش مانور خبری و رسانهای ندادیم. البته پرداخت این وامها هم کار خوب و پسندیدهای بود و هم ضرورت داشت، اما مشکلی که حوزه فرهنگ و هنر با آن مواجه است بسیار بزرگتر است و صرف پرداخت وام، برای تدبیر بحران موجود کفایت نمیکند.
ـ ضعف مالی دولت، گوشهای از بحران اقتصادی کشور ماست و شاید از این حیث نتوانیم اهالی فرهنگ و هنر، و در کل حوزه فرهنگ و هنر را استثنا کنیم.
نگار نادری ـ حتما همینطور است، اما این واقعیت را نباید انکار کرد که فرهنگ و هنر از کرونا آسیب جدی دید. اگر نخواهیم بگوییم که بیشترین آسیب را ما اهالی فرهنگ و هنر دیدیم، حتماً باید گفت که یکی از بخشهایی بودیم که ضربه بسیار سنگینی خوردیم. همان ضربه کاری که کمی قبلتر به آن اشاره کردم. در واقع اینطور میشود گفت که ما قبل از کرونا نحیف بودیم، ضربه کرونا همین رمق نصفهنیمه را هم از ما گرفت. شاید خیلیها آنچه را که در حوزه فرهنگ و هنر میگذرد نمیبینند (یا ترجیح میدهند که نبینند) اما ما و شما که مستقیم در این عرصه کار میکنیم و با مسائل جدی و اساسیاش سروکار داریم به خوبی وخامت وضعیت را میبینیم. فکر میکنم حتی استفاده از واژه «رکود» که شما بر آن تأکید دارید برای تبیین آنچه با آن مواجه هستیم کفایت نمیکند. که شرایط از رکود بسیار وخیمتر است.
ـ بخش مستقل فرهنگ و هنر، در همه حوزهها، دوره بدی را سپری میکند. از یک طرف باید مردم را ترغیب به مصرف محصولات فرهنگی و هنری کنیم، اما واقعاً زمانی که بسیاری از مردم در معیشت خودشان ماندهاند، جایی برای بحث درباره فرهنگ و هنر وجود دارد؟ آیا این حرفهای ما، حرفهای به اصلاح «از روی شکمسیری» نیست؟
نگار نادری ـ به نظر من این حرفهای ما، حرفهای «از روی شکمسیری» نیست، که اتفاقاً بسیاری از مشکلاتی که امروز جامعه و کشور ما با آن مواجه است ریشههایش به مسائل فرهنگی برمیگردد. مطالعات و پژوهشهای زیادی داریم که نشان میدهد جوامعی که در آنها مصرف محصولات فرهنگی و هنری بیشتر است، با مشکلات و مسائل سخت کمتری مواجهاند. منظورم از محصولات فرهنگی و هنری کلیتی است که از کتاب و فیلم شروع میشود و به موسیقی و تئاتر میرسد. طبیعی است جامعهای که در آن مسألهای به اهمیت فرهنگ در حاشیه قرار بگیرد، مشکلات زیادی مثل مشکلات اقتصادی هم داشته باشد. حتی در تبلیغات همین انتخابات اخیر، چه در سطح ریاستجمهوری و چه در سطح شوراهای شهر و روستا دیدیم که بحث فرهنگ، موضوعی جدی و اصلی نبود و جز در حد اشارههایی بسیار گذرا به آن پرداخته نشد. درحالی که در بیشتر کشورهای توسعهیافته، هر برنامهای را در بستر فرهنگ اجرا میکنند و اولین قدمها را در این بخش برمیدارند؛ چه در بخش مقابله با آسیبهای اجتماعی، چه بحث مسئولیتپذیری شهروندان، چه حتی بهبود فضای کسب و کار که مسقیماً به اقتصاد مربوط میشود. هیچ برنامه و طرحی درست اجرا نمیشود، مگر اینکه فرهنگ در آن محوریت داشته باشد. این طعنه که این حرفهای ما، حرفهای «شکمسیری» است، که فقط هم به این دوره برنمیگردد و از گذشته گفته میشده، اتفاقاً حرف بسیار نادرستی است و به نوعی میتوان گفت که تحریف مسأله و نادیده گرفتن ریشه مشکلات است. البته این هم ناگفته نماند که این حرف نادرست را فقط مردم عادی جامعه نمیزنند. در این چندین و چند سالی که در حوزه فرهنگ و هنر فعالم دیدهام که بسیاری از مدیران و مسئولان، حتی در جلساتی که به مسائل فرهنگی و هنری اختصاص دارد هم از این دست حرفها زدهاند و میزنند. البته جلسات زیادی با موضوع یا به بهانه فرهنگ و هنر برگزار میشود، اما درصد بالایی از این جلسات صرفاً برای رفع تکلیف است و حتی مصوبات آنها هم درست اجرا نمیشود. چون فرهنگ واقعاً برای بسیاری دغدغه نیست. خب طبیعی است در جامعهای که فرهنگ در آن اولویت نباشد، مسائل و مشکلات روی هم جمع شوند و مدام شاهد سر باز کردن زخمهایی باشیم که میتوانستیم از شکلگیری آنان جلوگیری کنیم.
ـ شاید به همین دلیل هم هست که (درست یا غلط) به نظر میرسد اهالی فرهنگ و هنر در جزیرهای بیرون از جامعه زندگی میکنند. آنقدر که مردم عادی جامعه یا فراموش کردهاند چنین جزیرهای وجود دارد یا اگر هم فراموش نکردهاند، اهمیتی به بودن یا نبودنش نمیدهند.
نگار نادری ـ البته دیواری وجود دارد بین عموم جامعه و مجموعه اهالی فرهنگ و هنر. البته منظورم از اهالی فرهنگ و هنر، کسانی است که هویت مشخص و مهارت خاصی در یکی از حوزههای فرهنگ و هنر دارند و سوابق کاری آنان هم معلوم است؛ کسانی که مدت طولانی یا نسبتاً طولانی در رشتهای خاص عمر صرف کردهاند. نه کسانی که ادای فرهنگی و هنری بودن را درمیآورند و متأسفانه گاهی با چهرههای شناسنامهدار فرهنگ و هنر اشتباه گرفته میشوند. اما این به کنار، وقتی فرهیختگی و سرمایه فرهنگی هیچ نقشی در پیشرفت شغلی ندارد، وقتی کسی که مدیر یک سازمان یا تشکیلات بزرگ میشود ولی در تمام عمرش نه کتابی خوانده، نه فیلم خوبی دیده، نه سمت تئاتر و موسیقی رفته، یعنی اینکه ارتباط داشتن با حوزه فرهنگ و هنر هیچ نقشی در زندگی آن فرد نداشته است. یا مجری برخی برنامهها، وقتی که به حرفهایش دقت میکنید میبینید که کل دایره واژگانش از ده تا بیست یا حداکثر سی واژه فراتر نمیرود. اما کارش پیش میرود و برنامه را اجرا میکند. بدیهی است که در چنین شرایطی، جدایی عموم جامعه با اهالی واقعی و اصیل فرهنگ و هنر اتفاق میافتد و تداوم هم پیدا میکند. چون آن احساس نیاز به افزایش سرمایه فرهنگی و فرهیختهتر شدن در بدنه جامعه ما وجود ندارد. راستش این فاصله و شکافی که وجود دارد و شما آن را به «جدایی دو جزیره» تعبیر کردید چندان ارتباطی با نخبهگرایی و روشنفکرمآبی قشری از اهالی فرهنگ و هنر ندارد و این موضوعی فرعی در کلیت ماجراست. حتی شکلگیری و گسترش شبکههای اجتماعی هم عامل این جدایی نیست، زیرا بسیاری از کشورها در این بخش از ما جلوتر هستند اما این دست مشکلات فرهنگی را که ما با آن مواجهایم ندارند. پس کسانی که اصرار دارند توسعه فضای مجازی یا روشنفکرمآبی اهالی فرهنگ و هنر را عامل این جدایی بدانند به نظرم دچار خطا در شناخت مسأله شدهاند.
ـ البته ما در حوزه فرهنگ و هنر با مشکلی با عنوان «تنزل معیارهای داوری» هم مواجه هستیم. تا جایی که این عرصه عملاً شبیه به آشفتهبازار شده است و آثار خوب و فاخر، لابهلای کارهای ضعیف و مبتذل گم شدهاند. که این خودش سطح سلیقه عمومی را هم پایین میآورد.
نگار نادری ـ این ایراد وجود دارد و در همه رشتههای فرهنگ و هنر هم دیده میشود. یکی اینکه معیارهای سنجش و ارزیابی در این عرصه چندان سفت و سخت نیست و نمیتواند هم سفت و سخت باشد، چون فرهنگ و هنر را نمیشود در چارچوبها محدود کرد. اما حتماً باید ملاکهایی برای سنجش ارزش و کیفیت تولیدات فرهنگی و هنری داشته باشیم که ببینیم در آنها حداقلها رعایت شده است یا نه. مثلاً برای اینکه کسی مجوز چاپ و نشر کتاب داشته باشد، یا رسانهای را راهاندازی کنند، یا آموزشگاهی برای تدریس موسیقی یا نقاشی افتتاح کند حتماً باید استانداردی را در نظر گرفت. البته گاهی این ملاکها، کیفیت محصول عرضهشده را تضمین نمیکند. یعنی معیارهایی تعیین میشود و مجوزهایی بر اساس این معیارها داده میشود، اما در عمل خروجی مطلوبی به دست نمیآید. چنانکه مثلاً در حوزه رسانه میبینیم که برخیها از هیئت مرکزی نظارت بر مطبوعات مجوز کار گرفتند ولی حتی از انجام ابتداییترین وظایف رسانه (تولید خبر و تهیه گزارش) عاجزند. یا بخش چاپ و نشر کتاب را در نظر بگیرید. در کنار ناشرانی که صادقانه زحمت میکشند و سعی دارند نقش مثبت و موثری در ارتقای فرهنگ عمومی داشته باشند، ناشران زیادی هم داریم که در دفتر خودشان نشستهاند و نوشتههای هرکسی را که بهشان پول بدهد به عنوان کتاب چاپ میکنند. در نتیجه کتابهایی عرضه میشود که حتی اصول اولیه هم در آنها رعایت نشده است (البته نقش شورای ممیزی را هم نباید نادیده گرفت). خب برخی به اشتباه ـ و از روی علاقه شخصی ـ کار را آسانتر از آنچه که واقعاً هست میبینند و فکر میکنند که از پس آن برمیآیند، اما وقتی وارد میدان میشوند تازه سختیها و موانع خودش را نشان میدهد. صرف علاقه شخصی برای انجام کارهای فرهنگی و هنری کافی نیست و بدون مهارت و بدون تجربه به دستاورد قابل دفاعی نمیرسد. اگر بتوانیم معیارها را معلوم و شفاف بکنیم، میشود همین اندک بودجههایی را که دولت به فرهنگ و هنر اختصاص میدهد به سمت بخش جدی و قابل دفاع این حوزه هدایت کرد. نه اینکه تعداد زیادی هنر کارت در همین شهرستان ما صادر شود، به نام افرادی که معلوم نیست کجا هستند و چه کار میکنند و چقدر واقعاً به فعالیتهای فرهنگی و هنری مشغولند. تعدادی از کسانی را که این کارت به نامشان صادر شد نمیشناختم، آنهم من که از اوایل دهه ۱۳۷۰ در اینجا مشغول به کار هستم. درحالی که این حمایت دولتی حق مشروع و قانونی فعالان اصلی عرصه فرهنگ و هنر است.
ـ در پایان اگر حرف ناگفتهای باقی مانده است بفرمایید.
نگار نادری ـ بد نیست به موضوع مدیریت فرهنگی و هنری اشاره کنم. باید بپذیریم که جهان تغییر کرده است و ما هم مجبور به تغییر هستیم. به تغییرات ادبیات، به تغییرات تئاتر، به تغییرات شاخههای دیگر هنر خوب نگاه کنید میبینید که چقدر همه چیز با دهههای قبلی متفاوت است. همین حوزه کاری شما، یعنی رسانهها، که واقعاً چقدر همه چیز نسبت به گذشته تغییر کرده است و دیگر جای نشریات چاپی را سایتهای خبری و رسانههای برخط گرفتهاند و بعد هم که شبکههای اجتماعی آمده و فضا را از آن خودش کرده است. پس تغییر قطعاً اتفاق افتاده است و این ما هستیم که باید با این تغییر و تحولات مواجهه درستی داشته باشیم. مدیریت فرهنگی و هنری هم نیازمند نگاهی نو است و دیگر با شیوههای دهه ۶۰ و ۷۰ کارها پیش نمیرود. باید از روبان بریدنها و افتتاحهای نمایشی دست بکشیم و به کارهای واقعی، مطابق با مقتضیات روز بپردازیم. باید بتوانیم هم ظرفیتها را کاملاً فعال کنیم و هم همین ظرفیتهای موجود را توسعه بدهیم. مثلاً چندی قبل مقالهای خواندم درباره ساخت و سازهایی که در برخی کشورهای توسعهیافته برای تجمعات فرهنگی و هنری انجام میشود. آنها ساختمانهای جدید را طوری طراحی میکنند و میسازند که قابلیت چند نوع برنامه را داشته باشد. مثلاً هم میتوان در آن نمایش اجرا کرد، هم صندلیها را برداشت و آن را تبدیل به نمایشگاه نقاشی کرد. دیگر ساختن ساختمان تکمنظوره نه معقول است و نه به صرفه. همچنین این نکته بسیار مهم است که مدیریت فرهنگی بدون چشمانداز میانمدت و بلندمدت ممکن نیست و نباید عرصه فرهنگ و هنر را در حد گذران کارهای روزمره اداره کرد. باتوجه به بودجه قطرهچکانی دولت در بخش فرهنگ، فعال کردن بخش خصوصی برای فعالیتهای فرهنگی و هنری ضروری است. بخش خصوصی حتماً تلاش خواهد کرد تا در سبد خانواده جایی برای فرهنگ و هنر باز کند و این امر مهم نیاز جامعه است.