تنهایی در ادبیات ـ سفری با ده کتاب تاثیرگذار
تنهایی در ادبیات ـ سفری با ده کتاب تاثیرگذار
مجله لاهیجان ـ بهاره گلپرست: تنهایی همواره یکی از جداییناپذیرترین واقعیتهای زندگی بشر بوده است. تجربه هر انسان از تنهایی همچون خلقتش، منحصر به فرد است و برای هر کس معنا و شکلی متفاوت دارد. این تفاوت در ادبیات نیز بازتاب یافته و در روایتهای گوناگون به تصویر کشیده شده است.
تنهایی در ادبیات [یکم] از مهمترین آثار ادبی که در مورد تنهایی و انزوا نوشته شده، کتاب «مرگ ایوان ایلیچ» اثر معروف لئو تولستوی است. این کتاب اثری درخشان است و تنهایی فردی را به تصویر میکشد که در آستانه مرگ قرار دارد. تولستوی مواجهه انسان با مرگ را در تنهاترین برهه زندگیاش به خوبی نشان میدهد و از عمیقترین احساسات انسانی سخن میگوید. «مرگ ایوان ایلیچ» به مخاطب یادآوری میکند که با وجود تمام دستاوردها، در نهایت همه تنها میمیرند و مسائلی چون جایگاه اجتماعی، جاهطلبی، ثروت و سایر دغدغههای دنیوی در مواجهه با مرگ به مسائلی پوچ و بیمعنی تبدیل میشوند؛ مواجههای که در آن، تنها چیزی که انسان تا لحظه آخر با خود دارد، تنهایی است. موضوع تنهایی، انزوا و جدایی از دیگران را میتوان در مشهورترین اثر فرانتس کافکا، یعنی «مسخ» به وضوع مشاهده کرد. این داستان بلند، روایتگر قصه گرگور سامسا است که یک روز صبح از خواب بیدار و متوجه میشود که به موجودی غریب تبدیل شده است. کافکا اینجا، تنهایی و انزوا را نه فقط به عنوان یک احساس بلکه به عنوان سرنوشتی گریزناپذیر به تصویر میکشد و نشان میدهد که چگونه جامعه، خانواده و حتی نزدیکترین افراد، فردی را که دیگر با معیارهای معمول سازگار نیستند طرد و در دامان تنهایی رها میکنند. مسخ بازتابی از بیگانگی و انزوا و تنهایی انسان مدرن در جهانی است که در آن فرد حتی پیش از تغییر فیزیکی، از درون دچار انزوا و تنهایی میشود. نیز، «بارتلبی محرر» نوشته هرمان ملویل بیشک از برجستهترین آثار ادبی درباره مواجهه انسان با تنهایی است. اینجا با سرگذشت محرری تازهکار سروکار داریم که با رفتار عجیب و مرموزش، بیمیلی خود را نسبت به انجام هر کاری که نمیخواهد، با جمله مشهور «ترجیح میدهم که نه» ابراز میکند. جملهای که به گفته ژیل دلوز، شکوه این داستان است و هر خواننده شیدایی به نوبه خود، آن را تکرار میکند. بارتلبی همان عزلت گزیدهای است که نه از سر اجبار، بلکه با انتخابی آگاهانه، انزوا را برمیگزیند تا آزادنه در مواجهه با پوچیهای زندگی قرار بگیرد. از نگاه منتقدین او یکی از اصیلترین شخصیتهای ادبیات جهان به شمار میرود. بیشک بهترین توصیف از شخصیت بارتلبی را خود ملویل ارائه کرده است: آراستگی رنگباخته، نزاکتی رقتانگیز، تنهایی و پریشانی علاجناپذیر… او بارتلبی بود.
تنهایی در ادبیات [دوم] جهانی که آنتون چخوف ترسیم میکند مملو از شخصیتهایی است درگیر ملال، تنهایی و سردرگمی. او از انسانهایی سخن میگوید که چه به عمد و چه به تصادف، از دیگران کناره میگیرند و یا نادیده گرفته میشوند. در داستان «اندوه»، چخوف سرگذشت درشکهچی سالخوردهای را روایت میکند که میکوشد با کسی از سوگ فرزندش سخن بگوید، اما درنهایت، تنها همصحبتش اسب اوست. این داستان – که شاهکاری تمامعیار در کل تاریخ ادبیات است – بدون هیچ پیچیدگی، بر تنهایی عمیق انسان درنگ میکند و عمق این تنهایی آمیخته به غم فقدان را به خواننده نشان میدهد. «یادداشتهای زیرزمینی» فئودور داستایفسکی را نخستین رمان اگزیستانسیالیستی میدانند. شخصیت اصلی این داستان، مردی تحقیرشده است که از سر ناچاری به درون تنهایی خود پناه میبرد، زیرا احساس میکند که به دنیایی که در آن زندگی میکند تعلق ندارد. روایت داستان، تکگویی درونی است که شخصیت کتاب را از طریق نوشتن به مقابله با تنهایی و انزوا وامیدارد. یادداشتهای او چیزی میان گفتوگو با خویش و مکالمهای با مخاطبی فرضی است. آرتور موراویای منتقد درباره این اثر میگوید: «اهمیت یادداشتهای زیرزمینی در آن است که داستایفسکی برای نخستین بار، آگاهانه و بیرحمانه نگاهش را به خویش معطوف میکند. او برای بیان این نگاه، از قطعه مشهور بودلر الهام میگیرد و به زیرزمین میرود: از ژرفای ناشناخته به جستوجوی نو.» اما موقتاً کلاسیکها را کنار بگذاریم. «سوکورو تازاکی و سالهای زیارتش» اثر نویسنده سرشناس ژاپنی، هاروکی موراکامی است که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد و در صدر فهرست پرفروشترینهای نیویورکتایمز قرار گرفت. این رمان با زبانی ساده و روان، به مفاهیمی چون مرگ و تنهایی میپردازد. عنوان کتاب اشارهای به قطعه پیانویی کوتاه از فرانتس لیست، آهنگساز و نوازنده مجارستانی دارد که در بخشهای کلیدی داستان به آن اشاره میشود. موسیقی در این اثر مانند دیگر آثار موراکامی، نقشی پررنگ دارد و به بازتاب احساسات و حالات درونی شخصیتها کمک میکند. موراکامی در این رمان روایتی را ترسیم میکند که در آن سوکورو تازاکی نه تنها با گذشته خود، بلکه با تنهایی عمیق و ناگزیر روبهرو میشود.
تنهایی در ادبیات [سوم] «صد سال تنهایی» از گابریل گارسیا مارکز، چنان که از نامش پیداست، روایتگر تکرار تنهایی در هفت نسل از یک خانواده است. مهمترین شخصیت این رمان در فواصل مختلف همواره در انزوا و تنهایی به سر میبرد. این رئالیسم جادویی، مملو از شخصیتها و رویدادهای سیاسی و زندگیهایی است که نسل در نسل در دهکده ماکوندو اتفاق میافتند. «صد سال تنهایی» را میتوان یکی از پرخوانندهترین کتابها در تاریخ آمریکای لاتین دانست. این شاهکار که جایزه نوبل ادبیات را هم برای مارکز به ارمغان آورد، هرچند که روایتی منحصر به فرد دارد اما به دلیل پیچیدگیهایی که در سبک روایت وجود دارد در دسته آثار سختخوان قرار میگیرد. مارکز در این رمان با تلفیق واقعیت و خیال، داستانی را خلق کرده که در عین شخصیبودن، بازتابی از تاریخ و هویت و فرهنگ یک ملت است که در چرخه تکرار به سوی انزوا و سرنوشت گریزناپذیر خود به تنهایی پیش میروند. دیالکتیک تنهایی فصل پایانی کتاب «هزار توی تنهایی» اکتاویو پاز است که در آن به مسأله تنهایی و نگاه جامعه به فرد تنها میپردازد. این مقاله را یکی از مهمترین رسالههای آسیبشناسی فرهنگی در سراسر آمریکای لاتین در قرن بیستم میدانند. این متن پنجاه صفحهای که در ایران به صورت کتابی مستقل هم چاپ شده، نگاهی دیالکتیکی به مفهوم تنهایی دارد و در تلاش است که درکی تازه از این پدیده به مخاطب ارائه دهد. پاز در این مقاله تنهایی را نه فقط به عنوان یک تجربه فردی، بلکه به عنوان مسألهای ریشهدار در فرهنگ و تاریخ جوامع بررسی میکند و میشود گفت که هنوز یکی از متون کلیدی در تحلیل فرهنگی و اجتماعی و فردی در رابطه با تنهایی محسوب میشود. فی باوند آلبرتی هم در کتاب «سرگذشت تنهایی» به بررسی نقش تنهایی در زندگی انسان پرداخته است. او بر این باور است که تنهایی یک پدیده ثابت نیست، بلکه در گذر زمان تغییر شکل داده و از گذشته تا عصر مدرن، معانی متفاوتی به خود گرفته است. آلبرتی با بهرهگیری از رسالههای فلسفی، یادداشتهای روزانه، نامهها و اسناد پزشکی، روند تحول مفهوم تنهایی را از قرن هجدهم تا امروز بررسی کرده است. او در این کتاب نشان میدهد که برخلاف آنچه در قرن بیستویکم ادعا میشود، تنهایی یک اپیدمی مدرن نیست. در «فلسفه تنهایی» نیز لارس اسوندسن مفهومی نو از تنهایی ارائه میدهد و به درک عمیقتر از آن کمک میکند. نویسنده با نگاهی فلسفی و روانشناختی، عواملی را بررسی میکند که به انزوا و احساس تنهایی دامن میزنند. این کتاب کوچک برای شناخت بهتر احساس بنیادینی که انسانها را در تمام اعصار همراهی میکند، بسیار مفید است. در پایان، اشاره به این نکته خالی از لطف نیست که تنهایی احساسی جهانی و گریزناپذیر است که در ادبیات هم بازتابی عمیق و گوناگون یافته است. این کتابها هر کدام از زاویه دید متفاوت و با شخصیتهای مختلف، بر مفهخوم پیچیده تنهایی تأمل میکنند و نشان میدهند که چگونه این تجربه هم میتواند رنجآور و هم راهی برای خودشناسی باشد.
