پنج شنبه, آذر ۱, ۱۴۰۳
مطالب ویژه

اینترنت و زندگی روزمره ما در سایه‌ی آن

اینترنت و زندگی عادی ما

مجله لاهیجان ـ گروه گزارش: این گزارش نسبتاً مفصل بررسی آثار و تبعات چیزی است که اغلب «فضای مجازی» خوانده می‌شود. به اینکه چقدر این اصطلاح «فضای مجازی» درست است و تا چه اندازه واقعیت‌های مرتبط با اینترنت و شبکه‌های اجتماعی را در خود جای می‌دهد کاری نداریم و معطل شدن روی چنین بحثی را سودمند نمی‌بینیم. هدف ما از این گزارش ارائه تصویر واضحی از فضای مجازی و پیامدهای پیدا و پنهان استفاده زیاد و بیش از حد از آن است. چنان‌که خودتان متوجه خواهید شد، گرایش کلی این گزارش، بررسی آسیب‌ها و معایب فضای مجازی است (البته نه به آن شکل کلیشه‌ای و کاریکاتوری و بیان حرف‌هایی که تاکنون ده‌ها بار گفته شده اسا). هدف ما نفی فواید و مزایا و منافع این فضا و این ابزار نیست، بلکه کوشش برای شناخت هرچه بهتر آن است؛ و اینکه اگر آسیب‌های آن را درست بشناسیم، بهتر می‌توانیم از فواید آن بهره ببریم. به‌ویژه آنکه تجربیات چند وقت اخیر کشور به ما نشان داده است که محدود کردن و بستن راه مقابله با خطرات و تهدید‌های این فضا نیست، و ما چاره‌ای جز پذیرش و مواجهه آگاهانه با آن نداریم.

 

یک: هرچی خلاصه‌تر بهتر، چون من وقت و حوصله ندارم

یکی از تغییراتی که پس از سیطره اینترنت، در روش‌های مطالعه‌ی ما ایجاد شده، گرایش روزافزون به سمت مطالب کوتاه‌تر و خلاصه‌تر است. بسیاری از ما دیگر متن‌های طولانی را نمی‌خوانیم و حتی بعضی‌ها ـ متأسفانه ـ به این تنبلی افتخار می‌کنیم.

زمانی که توسعه اینترنت هنوز گام‌های اول خود را برمی‌داشت، عموم سایت‌ها ظاهری شبیه به مجلات و روزنامه‌های چاپی داشتند و حتی می‌توان گفت که از آن الگوی رایج و جا افتاده تقلید می‌کردند. اما حالا وضع به کلی تغییر کرده است؛ «امروزه این تأثیر در جهتی معکوس حرکت می‌کند. بسیاری از مجلات با ایجاد تغییراتی در صفحه‌آرایی تلاش می‌کنند از ظاهر و حس وب‌سایت‌های اینترنتی الگوبرداری کنند یا دستکم شبیه آن‌ها شوند. آن‌ها اندازه مقالات‌شان را کوتاه کرده‌اند، چکیده‌ای فشرده از آن‌ها ارائه می‌دهند و صفحاتشان پر از نوشته‌ها و توضیحات کوتاهی است که خواندنشان راحت‌تر است». این تغییر در روزنامه‌ها هم دیده می‌شود؛ «بسیاری از روزنامه‌ها از جمله غول‌های این صنعت مثل وال‌استریت ژورنال و لس‌آنجلس تایمز در طول چند سال گذشته اقداماتی را برای کوتاه کردن اندازه مقالات و ارائه خلاصه‌ها و ابزارهای جهت‌یابی بیشتر انجام داده‌اند تا مشاهده محتوای آن‌ها برای خوانندگان راحت‌تر شود». فارغ از اینکه این تدابیر چقدر موفق یا ناموفق بوده‌اند، باید به این واقعیت اذعان کرد که گسترش اینترنت و سیطره شبکه‌های اجتماعی، بر سلیقه‌ی همه‌ی ما تأثیر گذاشته است، و حالا اکثرمان متن‌های کوتاه و حتی یک جمله را به گزارش‌های مفصل و یادداشت‌های بلند ترجیح می‌دهیم و کمتر پیش می‌آید که حوصله کنیم و متن بلندی را از اول تا آخر بخوانیم. پس شاید چندان نادرست نباشد که اعتراف کنیم فضای مجازی ما را کم‌حوصله و عجول کرده است.

 

دو: توقف زندگی در سطح، و فاصله گرفتن از عمق

ما با آثار نویسندگان بزرگ، چه قدیمی و چه معاصر بیگانه شده‌ایم و بی‌آنکه کتابی از آن‌ها خوانده باشیم، از آن‌ها نام می‌بریم. از لئو تولستوی و آلبر کامو گرفته تا صادق هدایت، همه فقط به یک نام برای ما تبدیل شده‌اند.

«امروزه کتاب همچنان مثل گذشته رایج است و دلایل متعددی وجود دارد که بپذیریم آثار چاپی در مقیاسی نسبتاً بزرگ همچنان تا سا‌ل‌های آینده تولید و مطالعه خواهند شد. درست است که کتاب‌های چاپی در مسیر نابودی حرکت می‌کنند، اما این مسیری قریب به یقین طولانی و پرپیچ‌وخم خواهد بود. اما با اینکه حضور متداوم کتاب چاپی حس رضایتی را در میان کتاب‌دوستان ایجاد می‌کند، بازهم این واقعیت را تغییر نمی‌دهد که کتاب و کتاب‌خوانی، دستکم طبق تعریفی که ما از گذشته‌های دور از آن‌ها در ذهن داریم، در آستانه غروب فرهنگی‌شان قرار گرفته‌اند». ما دیگر آن ارتباط احساسی را با کتاب‌ها و آثار ادبی و داستان‌های تأثیرگذار برقرار نمی‌کنیم و از آن تجربه عمیق و ناب حسی محروم شده‌ایم. حتی کتاب‌خوان‌های حرفه‌ای که با برخی کتاب‌ها ارتباط عاطفی داشتند و در زمان مطالعه‌ی کتاب با نویسنده زندگی می‌کردند هم به این امر اذعان دارند که هرچه فناوری‌های رسانه‌های دیجیتال و شبکه‌های اجتماعی بیشتر گسترش می‌یابد، رشته ارتباط با آثار اصیل و فاخر ادبیات ایران و جهان نازک و نازک‌تر می‌شود. کار به جایی رسیده که خیلی‌ها در شبکه‌های اجتماعی مثل اینستاگرام و تلگرام و فضاهای مشابه از نویسندگان داخلی و خارجی نام می‌برند و از آن‌ها جمله‌ای نقل می‌کنند، بدون آنکه کتابی از این نویسندگان خوانده باشند.

 

سه: رسانه‌ای برای به هم زدن تمرکز ما

چند وقتی است که خیلی از ما احساس می‌کنیم که حواس‌پرت شده‌ایم و چیزهای معمولی را از یاد می‌بریم. قبلاً چنین نبودیم و به ندرت پیش می‌آمد که چیزی را از یاد ببریم. چه اتفاقی برای ما افتاده است؟

«تمایل ما به تندتند پیش رفتن و رویارو شدن با مسائل رنگ و وارنگی که مفتونمان می‌کنند ناشی از اختراع شبکه جهانی وب نیست. این میل وجود داشته و چندین دهه است که با افزایش شتاب زندگی کاری و شخصی و پخش انبوه برنامه‌ها، پیام‌ها و تبلیغات از رسانه‌هایی مثل رادیو و تلویزیون رو به افزایش بوده است. اما اینترنت هم، باوجود اینکه از جهات بسیاری فاصله‌ای آشکار با رسانه‌های سنتی دارد، باز ادامه‌ی همان جریان‌های فکری و اجتماعی است که با استقبال مردم از رسانه‌های الکتریکی قرن بیستم ظهور کردند و از آن زمان تاکنون به زندگی و افکار ما شکل بخشیده‌اند. اکنون مدت‌هاست که عواملی که حواس ما را پرت می‌کنند و انصراف خاطری به ما می‌بخشند در زندگی ما مدام بیشتر و بیشتر می‌شوند، اما هرگز رسانه‌ای نبوده است که مثل اینترنت فقط برای همین برنامه‌ریزی شده باشد که تمرکز ما را به هم بزند و ذهنمان را معطوف به جهات مختلف کند و این کار را با اصرار و جدیت تمام پی بگیرد». اکنون خیلی از ما از نداشتن تمرکز می‌نالیم و از اینکه هر روز مسائل ریز و درست فراوانی را یاد می‌بریم نگرانیم. زمانی را در خاطر داریم که چیزی از ذهن‌مان پاک نمی‌شد و همیشه آنچه را که لازم بود در ذهن داشته باشیم به راحتی به خاطر می‌آوردیم. اما اکنون به راحتی کارهای کوچک، برخی قول‌ها و قرار ملاقات‌ها، نام بعضی افراد و بسیاری از چیزهای دیگر را فراموش می‌کنیم. می‌گویند که استفاده از اینترنت حافظه ما را ضعیف و ذهن‌مان را تنبل کرده است. در ادامه این موضوع را بیشتر توضیح خواهیم داد.

 

چهار: ذهن‌هایی که تنبل می‌شوند

یکی از دانشمندان غربی از نتایج پژوهش‌های خود این بحث را طرح کرده است که حضور مداوم و روزانه در فضاهایی مثل شبکه‌های اجتماعی باعث تضعیف قوای ذهنی ما می‌شود.

از دانشمندی به نام گری اسمال نام ببریم که متخصص روان‌درمانی و مدیر مرکزی برای مطالعه درباره آلزایمر و اثرات پیری بر ذهن انسان است و در دانشگاه کالیفرنیای امریکا تدریس می‌کند. او چند سال از عمر علمی خود را صرف پژوهش روی تأثیرات عصبی و فیزیکی استفاده از رسانه‌های دیجیتال کرده است. او با قاطعیت می‌گوید که اینترنت سبب تغییرات گسترده‌ای در مغز می‌شود و «گسترش ناگهانی فناوری دیجیتالی نه فقط روش زندگی و ارتباطات ما بلکه مغز ما را فوراً و عمیقاً تغییر می‌دهد». استفاده‌ی روزمره و مداوم از اینترنت و رایانه‌ها، گوشی‌های همراه، موتورهای جستجو مثل گوگل و ابزارهایی از این دست تغییراتی در مغز انسان ایجاد می‌کند؛ برخی رشته‌های عصبی را ضعیف و برخی رشته‌های دیگر را تقویت می‌کند. این دانشمند و چند نفر از همکارانش سال ۲۰۰۸ آزمایشاتی روی مغز انسان انجام دادند و به این نتیجه رسیدند که حضور روزانه و مستمر ما در فضای مجازی بخش‌هایی از مغزمان را ابتدا ضعیف و تنبل و بعد تقریباً غیرفعال می‌کند.

 

پنج: این سادگی، بدون هزینه نیست

در میدان رقابت میان شرکت‌های اینترنتی، هر روز چیز تازه‌ای عرضه و معرفی می‌شود. در ظاهر هدف همه‌ی آن‌ها تسهیل زندگی انسان و دسترسی سریع‌تر به چیزهایی است که هر فرد به آن‌ها نیاز دارد. اما این همه ماجرا نیست.

شرکت‌های اینترنتی رقابت تنگاتنگی باهم دارند تا نظر مردم را به خودشان جلب کنند و برای موفقیت در این رقابت دست به هر کاری می‌زنند و مدام پیشنهادهای جذاب و فریبنده به کاربران خودشان عرضه می‌کنند. اجازه بدهید موضوع را با یک مثال روشن‌تر کنیم: موتورهای جستجو، به طور خاص موتور جستجوی گوگل؛ که در ابتدای کار خودش ابزار ساده‌ای بود فاقد هر نوع پیچیدگی. یک کلمه را در قسمت مربوطه می‌نوشتیم و بعد روی ذره‌بین کنار کادر کلیک می‌کردیم و منتظر می‌ماندیم تا سایت‌های پیشنهادی را جلوی روی ما بگذارد. اما امروز وضع اینترنت خیلی تغییر کرده است؛ به محض اینکه یک حرف را تایپ کنیم، همانجا زیر کادر مربوطه فهرستی از کلمات را به ما ارائه می‌کند که با آن حرف شروع می‌شوند. به گفته خودشان این کار را برای سهولت جستجو و بی‌نیاز کردن کاربران از نوشتن تمام کلمه مورد نظر انجام داده‌اند. یعنی حتی نیازی به فکر کردن و فشار آوردن به مغزمان نداریم. کافی است دو سه حرف اول کلمه مورد نظرمان را داخل کادر تایپ کنیم و بقیه کار را خود گوگل انجام می‌دهد. این سادگی، بدون هزینه نیست. «این احتمال هست که وقتی مشقت فکر کردن را به نرم‌افزار واگذار می‌کنیم، قدرت مغزمان را به شیوه‌های نامحسوس اما تأثیرگذار کاهش می‌دهیم. وقتی یک کارگر، بیل دستی‌اش را با یک بیل مکانیکی عوض می‌کند، ماهیچه‌های بازویش ضعیف‌تر اما بازدهی‌اش بیشتر می‌شود. بعید نیست که وقتی کارهای ذهنی‌مان را به ماشین واگذار می‌کنیم، اتفاق مشابهی رخ دهد».

 

شش: کم‌توجهی به درد و رنج دیگران

تا اینجا فقط از ذهن و فکر حرف زدیم، ولی احساسات و عواطف هم به همان اندازه در معرض تغییر قرار دارند و اثر فضای مجازی بر روح و روان کمتر از تأثیر آن بر ذهن و اندیشه نیست.

فقط تفکر نیست که به حواس جمع و تمرکز نیاز دارد. مسائل احساسی و عاطفی هم چنین‌اند و ما برای اینکه از نظر روحی و حسی با موضوعی درگیر شویم و با مسأله‌ای همدلی صادقانه (نه ریاکارانه) نشان بدهیم به زمان و تمرکز نیاز داریم. دانشمندان موسسه‌ی خلاقیت که یک مجموعه دانشگاهی در امریکاست آزمایش جالبی روی چند نفر انجام دادند و از بررسی نتایج آن به این نتیجه رسیدند که ما در لحظه نسبت به درد جسمی خودمان یا دیگری واکنش نشان می‌دهیم، اما برای اینکه رنج‌های عاطفی کسی را درک کنیم به زمان نیاز داریم. این دانشمندان می‌گویند که «هر قدر ما بیشتر حواسمان پرت شود، کمتر قادر به تجربه ظریف‌ترین و انسانی‌ترین شکل همدلی، احساس و عواطف دیگران هستیم». از نظر آن‌ها به‌هیچ وجه نمی‌توان گفت که اینترنت و شبکه‌های اجتماعی ما را بی‌اخلاق می‌کنند، اما نباید انکار کرد که این ابزارها همان بلایی را سر احساسات ما می‌آورند که با ذهن‌مان می‌کنند. یعنی ظرفیتی را که برای تعمق و تأمل درباره درد و رنج دیگران داریم کاهش می‌دهند و دستیابی ما به احساسات عمیق‌مان را بسیار دشوار می‌کنند.

 

هفت: زیبا، جذاب، و اعتیادآور

شاید لازم به گفتن نباشد که اعتیاد انواع مختلفی دارد و همیشه الزاماً به مواد مخدر یا چیزهای شبیه آن اطلاق نمی‌شود. می‌دانید که اعتیاد، معمولاً چیز زیان‌آوری است و آسیب‌هایی به همراه دارد. آیا این خطر درباره فضای مجازی هم وجود دارد؟

سهیلا تقوی‌نژاد، خبرنگار روزنامه «سازندگی» (شماره ۳۵۰) می‌نویسد: «کافیست یک گوشی تلفن همراه هوشمند داشته باشید تا بتوانید با وصل شدن به اینترنت و دانلود نرم‌افزار اینستاگرام یک حساب کاربری برای خود بسازید و به جمع میلیون‌ها عضو اینستاگرام در سراسر دنیا بپیوندید و بله! شما به دنیای اعتیاد تصویری قدم گذاشته اید. به همین راحتی خواهید دید که روزانه بیش از یک ساعت از وقت مفید خود را صرف گشت زدن در پست‌های متنوع دوستان و صفحات تبلیغاتی خواهید کرد. اگر دغدغه پست گذاشتن آن هم از نوع پست‌های خاص با عکس‌های زیبا و متن‌های جذاب و عمیق داشته باشید که دیگر هیچ، این زمان صرف شده در اینستاگرام به ۳ ساعت و بالاتر هم خواهد رسید. به همین راحتی چک کردن لایک‌ها و کامنت‌ها و تعامل با مخاطبانتان وقت زیادی از شما خواهید گرفت و بدون اینکه متوجه شوید غرق این دنیای مجازی خوش آب و رنگ خواهید شد. در پایان روز هم بسته به پاسخی که از این فعالیتتان گرفته باشید حالتان خوب یا بد خواهد بود. حتی اگر فعالیتی هم نداشته باشید، ساعاتی از روز را به گشت و‌گذار در صفحات چشم‌نواز تبلیغاتی لباس، جواهرات، غذا، سفر و هزاران موضوع دیگر خواهید کرد و از آنجایی که توان به دست‌اوردن تمام آن چیزهای لوکس و زیبا را ندارید، دلزده و مغموم صفحات را خواهید بست». وی به گزارش یکی از نشریات امریکایی («هافینگتون پست») استناد می‌کند؛ «شبکه‌های اجتماعی که طبق بررسی‌های صورت‌گرفته، اعتیادآورتر از سیگار و الکل هستند، هم‌اکنون به‌شدت به‌درون زندگی جوانان نفوذ کرده‌اند؛ به‌حدی که به هنگام صحبت درباره‌ی سلامت روانی جوانان، نمی‌توان از آثار مهم شبکه‌های اجتماعی روی این مقوله چشم‌پوشی کرد». سپس می‌افزاید: «این یعنی شبکه‌های اجتماعی اگر به‌شکلی درست مورد استفاده قرار نگیرند، می‌توانند همان آثاری را روی ما داشته باشند که الکل و حتی مواد مخدر روی مصرف‌کنندگان‌شان دارند». اما این همه فاجعه نیست؛ «آن‌هایی که به اینستاگرام اعتیاد پیدا می‌کنند، همواره نگرانند که نکند پستی را از دست بدهند و آن را لایک نکنند، بنابراین همیشه صفحه‌ی اصلی آن را باز می‌گذارند و ساعات طولانی از وقت خود را در این اپلیکیشن تلف می‌کنند». همچنین «مشکل اینجا است که اکثر مردم با خودشان روراست نیستند و در حقیقت خودِ واقعی‌شان را در فضای آنلاین نشان نمی‌دهند. موضوع بحث این نیست که اینستاگرام به‌عنوان یک پلتفرم، به‌خودیِ خود مخرب است و آثار منفی متعددی دارد؛ موضوع این‌جا است که نحوه‌ی استفاده‌ی اکثر ما از آن، درست نیست. کاربران این شبکه‌ی اجتماعی نباید به هنگام حضور در آن، شخصیتی جدید برای خود بسازند و خود را مانند کس دیگری نشان دهند تا صرفا بتوانند فالوورهای خود را راضی نگه دارند؛ فالوورهایی که درهرصورت حتی اگر پست‌هایتان را نیز لایک کنند، در واقعیت آن‌طوری که فکرش را می‌کنید برای شما اهمیت قائل نیستند».

***

پی نوشت:نشر گمان بهار سال ۱۳۹۴ کتاب جالبی با عنوان « اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟» نوشته نیکلاس کار منتشر کرد که در آن به تغییرات ناشی از به‌کارگیری فناوری‌های جدید پرداخته شده است؛ اینکه استفاده مداوم از ابزارهای جدید مثل گوشی‌های هوشمند و کامپیوترهای جیبی هم شیوه فکر کردن ما را تغییر می‌دهند و هم بر احساسات و عواطف ما تأثیر می‌گذارند. جمله‌ای به نقل از دیوید سارنوف، یکی از چهره‌های مطرح دنیای رسانه‌ها در مقدمه این کتاب کوچک دیده می‌شود: «محصولات علم مُدرن فی‌نفسه نه خوبند و نه بد، بلکه روش استفاده از آن‌هاست که ارزششان را تعیین می‌کند». نویسنده کتاب « اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟» این اظهارنظر را چندان معتبر نمی‌داند و اعتقاد دارد که رسانه‌ها، ابزارهایی خنثی نیستند و هرکدام ـ فارغ از اینکه چه محتوایی را به ما عرضه می‌کنند ـ اثرات مخصوص خودشان را هم روی ما می‌گذارند. کتاب « اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟» مطالعه‌ای در اثبات این ادعای نویسنده است. در گزارشی که ما در این شماره از مجله تدوین کرده‌ایم، چندبار به همین کتاب استناد و به مثال‌ها و تحلیل‌های نویسنده‌ی آن ارجاع داده می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *