پنج شنبه, آذر ۱, ۱۴۰۳
مطالب عمومی

ابوالفتح گیلانی ـ زندگی و شعر

ابوالفتح گیلانی ـ زندگی و شعر

مجله لاهیجان: یک صفحه از کتاب «گیلان در قلمرو شعر و ادب» که مرحوم ابراهیم فخرایی سال‌ها پیش جمع‌آوری‌اش کرد، به ابوالفتح گیلانی، شاعر لاهیجانی و حکیم بزرگ قرن دهم هجری اختصاص دارد. در کتاب‌های دیگر نیز چیز زیادی از او پیدا نمی‌شود و بدیهی است آنچه درباره‌اش نوشته‌اند برای شناخت او و تجربیاتی که در زندگی‌اش پشت سر گذاشت کفایت نمی‌کند. پس اجازه بدهید، خودمان آستین بالا بزنیم و کمی در زندگی و شعر و شخصیتش جستجو کنیم.

ابوالفتح گیلانی ـ زندگی و شعر [یکم] هرچند در لاهیجان متولد شد و به روایتی، سال‌های زیادی از عمرش را هم در بیه‌پیش سپری کرد، در هند بود که به شهرت رسید و اسم و اعتباری برای خودش دست‌وپا کرد. یکی از فرزندان ملا عبدالرزاق لاهیجی بود و گویا مثل پدرش، چیزهای از طب و حکمت می‌دانست. در دایره‌المعارف بزرگ اسلامی در شرح زندگی‌اش آمده است که «آگاهی ما درباره زندگی وی پیش از سفر به هند، منحصر به گزارش عبدالباقی نهاوندی، مورخ معاصر اوست. درباره زندگی ابوالفتح در شبه قاره هند، افزون بر آگاهی‌های عمده‌ای که از نامه‌های خود او به دست می‌آید، گزارش‌های بسیاری از ابوالفضل علامی، ‌بدائونی و عبدالباقی نهاوندی در دست است. در میان نوشته‌های معاصران او، گزارش بدائونی تا حدی نادرست، ‌مغرضانه و مغایر با دیگر گزارش‌ها به نظر می‌رسد. پدر ابوالفتح، مولانا عبدالرزاق گیلانی، ‌از دانشمندان بنام گیلان بود و مدت‌ها صدارت خان احمد کارکیا، حاکم بخش بزرگی از گیلان (بیه‌پیش) را به عهده داشت، اما پس از فتح گیلان به دست شاه طهماسب صفوی، دستگیر و به بند کشیده شد و پس از چندی در زندان درگذشت. چنانکه از نامه‌های ابوالفتح برمی‌آید، وی در ۹۵۴ قمری (۹۲۶ خورشیدی) در لاهیجان زاده شد. به گفته نهاوندی او به همراه دو برادر کهتر خود، حکیم نجیب‌الدین همام و نورالدین محمد قراری، ‌پس از فتح گیلان و «بی‌شفقتی پادشاه ایران» از گیلان به اردبیل رفتند و در مدرسه‌ای در جوار مزار شیخ ‌صفی‌الدین اردبیلی به کسب علوم دینی همت گماشتند، ‌اما پس از چندی در هیأت بازرگانان، ‌درحالی‌که بر جان خود بیم داشتند، روانه هندوستان شدند. در این میان احتمالاً مدتی را با توصیه و معرفی خواجه حسین ثنائی شاعر در ملازمت ابراهیم میرزا صفوی در مشهد گذراندند. سه برادر در ۹۸۳ قمری/ ۱۵۷۵ میلادی به خدمت اکبرشاه رسیدند و به دربار وی راه یافتند و اکبرشاه به گرمی از آنان استقبال کرد. در این میان ابوالفتح، برادر مهتر، به سبب شایستگی علمی و آشنایی بیشتر با آداب دربار، نسبت به دیگر برادران منزلت بیشتر یافت.»

ابوالفتح گیلانی ـ زندگی و شعر [دوم] جناب شاعر و حکیم، در کشمکش‌های آن سرزمین نقش‌آفرینی کرد، دردسرهای بسیاری را متحمل شد و فراز و نشیب‌های زیادی را پشت سر گذاشت. در جنگ و نیز در صلح به اکبرشاه گورکانی خدمت‌ها کرد و سرانجام در یکی از لشکرکشی‌های او، بیمار و زمین‌گیر شد و درگذشت (به تاریخ ما، اواسط تابستان ۹۶۸ خورشیدی). فیضی، سخن‌سرای بنام هند و دوست ابوالفتح، در رثای وی مرثیه‌ای سرود و به دستور اکبر، پیکر ابوالفتح به حسن ابدال در ۳۵ کیلومتری راولپندی انتقال یافت و در مقبره‌ای که خواجه شمس‌الدین خوافی برای خود ساخته بود، به خاک سپرده شد. گنبد و صحن این مقبره هنوز برجاست. افزون بر این، بنایی در شهر فتحپور سیکری با نام «یاتیش خانه» که به ابوالفتح و برادران وی منسوب است، بر جای مانده است. ابوالفتح چند فرزند داشت که یکی از آنها به نام فتح‌الله مانند پدر پزشکی آموخت و در این کار بسیار پیشرفت کرد. فتح‌الله در زمان جهانگیر شاه (جانشین اکبرشاه) نیز به در بار راه داشت، اما به سبب همکاری با یکی از فرزندان جهانگیر در توطئه‌ای بر ضد وی، دستگیر و کور شد. ابوالفتح سه برادر نیز داشت. برادر بزرگ‌تر، لطف‌الله به دعوت ابوالفتح به هند آمد، اما پس از چندی در گذشت. برادر کهتر، همام (همایون قلی) در دربار اکبر ارج و منزلتی بسیار داشت و سفیر وی در توران (ماوراءالنهر) بود. وی در ۱۰۰۴ قمری درگذشت و در حسن ابدال، در کنار برادر به خاک سپرده شد. کوچک‌ترین برادر که نورالدین محمد نام داشت، شاعر و خوشنویس بود و در شعر قراری تخلص می‌کرد. وی در ۹۸۸ قمری درگذشت.

ابوالفتح گیلانی ـ زندگی و شعر [سوم] چنان‌که از منابع برمی‌آید، ابوالفتح گیلانی خودش را در دل شاه گورکانی هند جا کرده بود. او افزون بر خدمات پیشین برخی مشاغل دیوانی (مانند نوشتن و ثبت فرمان‌ها، محاسبات دیوانی و امینی دیوان) برعهده او واگذار شد و بالاترین منصبی که وی به آن دست یافت (از نظر حقوق و مستمری)، منصب «هزاری» بود. اما از نظر اهمیت به گفته نهاوندی، «به نوعی در مزاج آن پادشاه دخل کرده و نسبت به هم رسانیده بود که جعفر برمکی را با هارون‌الرشید به هم نرسیده بود.» اکبر حتی در بستر مرگ نیز از ابوالفتح به نیکی یاد کرد و از فقدان وی تأسف خورد. بسیاری از درباریان اکبر که بعدها به خدمت جهانگیر درآمدند، توسط ابوالفتح به دربار راه یافته بودند. در دایره‌المعارف بزرگ اسلامی می‌خوانیم که «اگرچه ابوالفتح خود سخنور چیره‌دستی بود، اما بیشتر به جهت حمایت بی‌دریغ از شعرا، ادبا و دانشمندان زمان خود شهرت یافته است. یکی از مهم‌ترین انگیزه‌های مهاجرت شعرای ایرانی به هند، حمایت ابوالفتح از آنان بوده است. سخنوران بنامی مانند عرفی شیرازی، خواجه حسین ثنائی (که در مشهد از ابوالفتح حمایت کرده بود)، حیاتی گیلانی، قاضی نورالله شوشتری و بسیاری دیگر از بزرگان و دانشمندان آن دوره، پس از رسیدن به هند، به کمک ابوالفتح به خدمت اکبرشاه درآمدند، یا به مناصب دولتی دست یافتند. به همین دلیل شاعران بسیاری وی را ستوده‌اند و شاعری مانند عرفی در قصائد خویش او را حتی بیش از اکبر مورد ستایش قرار داده است. ابوالفتح در عین حال که خود شعر می‌سرود، سروده‌های دیگران را نیز نقد می‌کرد. عرفی، فیضی، حیاتی گیلانی و جز آنان از مصاحبت وی استفاده ادبی بسیار بردند. خود عرفی نیز در یکی از قصایدش تلویحاً به این نکته اشاره کرده است. به گفته نهاوندی، به اشاره و راهنمایی ابوالفتح، شاعران آن دوره و از جمله عرفی و فیضی، به نوآوری‌هایی در شعر دست زدند. افزون بر سرودن شعر، ابوالفتح در نثر نیز چیره‌دست بود و نامه‌های (رقعات) او را به شیوایی ستوده‌اند.»

ابوالفتح گیلانی ـ زندگی و شعر [چهارم] همچنین نباید ناگفته گذاشت که  ابوالفتح گیلانی از نظر علمی نیز در هند شهرت فراوانی یافت. در زمان اکبرشاه، تنباکو نخستین‌بار به هند رسید و به دربار وی راه یافت. ابوالفتح که این ماده را نمی‌شناخت، نخست شاه را به شدت از کشیدن آن منع کرد. اکبرشاه نیز اگرچه به اطرافیان خویش اجازه کشیدن تنباکو را داد، ولی خود به احترام ابوالفتح از کشیدن آن اجتناب کرد، اما از او خواست تا درباره این ماده تحقیق کند. ابوالفتح پس از آزمایش آن را زیان‌آور و مسموم کننده تشخیص داد، ‌اما پس از چندی دود تنباکو را جهت خنک کردن و کاهش زیان آن از ظرف آبی گذراند و بدین‌گونه قلیان را اختراع کرد. از سوی دیگر کمال‌الدین، پزشک ایرانی تأکید کرده است که تنباکو نخستین بار در ۱۰۱۴ قمری / ۱۶۰۵ میلادی، پس از مرگ ابوالفتح، ‌به هند رسیده است، اما سید حسین نصر حتی رساله‌ای ــ که نام آن را ذکرنکرده ــ درباره قلیان و تنباکو به ابوالفتح نسبت داده است که به گفته او منشأ اقسام قلیان‌هایی است که اکنون در کشورهای اسلامی به کار می‌رود. اکبرشاه به درخواست ابوالفتح بیمارستان‌هایی ساخت که بیشتر آن‌ها در اکبرآباد بود. بدائونی در مواردی به ابوالفتح نسبت بی‌دینی یا تظاهر به دینداری داده است که درست نمی‌‌‌نماید؛ گزارش‌هایی مبنی بر پایبندی وی به احکام دین در دست است. برخی وی را از شیعیان و در زمره سادات موسوی شمرده‌اند. با توجه به اینکه وی در گیلان که پایگاه علویان بوده، زاده شده است و نیز بیشتر افراد تحت حمایت وی چون قاضی نورالله شوشتری، ملااحمد تتوی و عرفی از شیعیان بنام بوده‌اند، احتمال تشیع وی بعید به نظر نمی‌رسد. شاید حمایت وی از شیعیان سبب شده است تا بدائونی که نسبت به مذهب شیعه سخت دشمنی می‌ورزید، وی را بی‌دین یا متظاهر بخواند. ابوالفتح که گویا در بدو ورود به هند به امور دنیوی علاقه وافر نشان می‌داده، در اواخر زندگی از گذشته اظهار پشیمانی کرده است. همزمان با تحولات درونی، ابوالفتح از کتاب‌های اخلاقی چون اخلاق ناصری، احیاء علوم‌‌الدین و برخی از کتاب‌های صوفیه مانند مصنفات افضل‌الدین کاشانی (باباافضل) و نیز آثار و اشعار عرفانی روی آورده و ظاهراً از مطالعه کتاب‌های پزشکی دست کشیده بود. درواقع ابوالفتح در دوره‌ای که سخنان صوفیه «به مذاق اهل روزگار ناگوار» بود، بیشتر اوقات خود را با مطالعه کتاب‌های صوفیه می‌گذرانید. از آثارش می‌توان به «رقعات» که گاهی «چهار باغ» نیز خوانده می‌شود اشاره کرد که مجموعه‌ای است از نامه‌های وی به برادران و دوستانش که در سال‌های ۹۸۴- ۹۹۷ قمری به فارسی نوشته شده است. نیز کتاب «افادات» که مجموعه‌ای از نصایح و پندهای وی در موارد گوناگون است.

نمونه شعر:

خشمگین، باز سوی اهل وفا می‌آیی

ای مه برج ملاحت، ز کجا می‌آیی؟

بینمت گرم‌تر از آه و روان‌تر از اشک

ظاهراً از دل و از دیده ما می‌آیی

*

چو گل بیدار، شو از فرش خواب، آهسته‌آهسته

چو نرگش، دیده بگشا از حجاب، آهسته‌آهسته

به ما هم، پرتو لطف تو خواهد سایه‌گستر شد

که می‌تابد به هرجا، آفتاب آهسته‌آهسته

*

تا خاک شدیم، نور چشم همه‌ایم

بنگر چه بلندی است که در پستی نیست

قیدی دل را، گران‌تر از هستی نیست

نقدی در عشق، چون تهی‌دستی نیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *