جمعه, آذر ۲, ۱۴۰۳
مطالب عمومی

جهل در روزگار ما و یکی از چهره‌های زشت آن

جهل در روزگار ما و یکی از چهره‌های زشت آن


آدم بدی نبود و ویژگی‌های مثبت زیادی داشت، اما این ایراد بزرگ، یعنی اظهارنظرهای بی‌جا و جهل عمیق و چندلایه‌اش مثل سایه‌ای تیره بر شخصیتش سنگینی می‌کرد و همه خوبی‌هایش را پنهان می‌ساخت.


مجله لاهیجان

دهانش همیشه باز بود و تقریباً درباره هر موضوع و مسأله‌ای که پیش می‌آمد حرفی برای گفتن داشت. نمی‌دانست ـ یا شاید هم اهمیتی نمی‌داد ـ که چقدر حرف‌هایش احمقانه و سطحی است. اصلاً کتاب نمی‌خواند (هرچند ریاکارانه تظاهر می‌کرد که اهل مطالعه است)، روزنامه‌ها و مجلات را به قول خودش قبول نداشت و سمت‌شان نمی‌رفت و همه رسانه‌ها را هم دروغ‌گو می‌دید. بیشتر وقت آزادش را در شبکه‌های اجتماعی مثل اینستاگرام و توئیتر و تلگرام می‌گذراند و به یقین می‌دانم که به مطالب موجود در همین شبکه‌های اجتماعی هم نصفه‌نیمه و سرسری نگاه می‌کرد. اما درباره همه چیز ـ حداقل به ظاهر ـ صاحب‌نظر بود، حتی درباره خود همین لفظ «صاحب‌نظر بودن». یک روز درباره شیوع بیماری‌های مسری نظر می‌داد، یک روز درباره بورس و سرمایه‌گذاری در آن اظهارفضل می‌کرد، روز دیگر راهبردهای دفاعی کشورها را به نقد می‌کشید، و روز بعد درباره مسأله تبعیض نژادی صحبت می‌کرد؛ و خلاصه این روند و رویه‌ای بود که به آن عادت داشت. گاهی به نظر می‌رسید با قاطعیت درباره موضوعی نظر می‌دهد، اما واقعاً این‌گونه نبود و همیشه آمادگی داشت با وزیدن بادهای جدید موضع و نگاه و حتی اعتقادات خودش را عوض کند. چون مطالعه نمی‌کرد و تجربه زیسته زندگی‌اش هم ناچیز بود (البته سن و سالش بالا بود)، عقیده‌ای نداشت که به آن تکیه کند و باورهایش مخلوطی از چند اعتقاد متفاوت و ضد و نقیض بود. مثلاً یک روز علم روانشناسی را بی‌اعتبار می‌خواند، و دو سه روز بعد مطلبی از یک روانشناس سطح پایین را در اینستاگرام به اشتراک می‌گذاشت. یک روز صبح مورخان را دروغ‌گو و کل تاریخ را تحریف‌شده می‌خواند و بعد از ظهر همان روز از تمدن باشکوه ایران باستان تعریف و تمجید می‌کرد، و باز یک هفته بعد علاقه‌مندان به تاریخ کهن را مشتی عقب‌مانده می‌نامید. گاهی از مستبدان بی‌آبرویی مثل معمر قذافی یا آدولف هیتلر و دستاوردهای دوره حکومت‌شان دفاع می‌کرد و گاهی مدافع آزادی فردی در افراطی‌ترین شکل آن بود. نادانی‌اش بدجوری توی ذوق می‌زد و تحملش را تقریباً ناممکن می‌کرد. تک‌جمله‌های برخی فیلسوفان و نویسندگان نامدار ایران و جهان را در توئیتر و اینستاگرام را از اینجا و آنجا برمی‌داشت و به اشتراک می‌گذاشت و مدعی بود با این کارش به وظیفه اجتماعی «روشنگری و آگاهی‌بخشی» (اصطلاحی که خودش به کار می‌برد) عمل می‌کند. راستش آدم بدی نبود و ویژگی‌های مثبت زیادی داشت، اما این ایراد بزرگ، یعنی اظهارنظرهای بی‌جا و جهل عمیق و چندلایه‌اش مثل سایه‌ای تیره بر شخصیتش سنگینی می‌کرد و همه خوبی‌هایش را پنهان می‌ساخت. نامش به کنار، چون واقعاً اهمیتی ندارد اما نمونه تمام‌عیار و کامل کسی بود که ذهنش در محیط شبکه‌های اجتماعی رشد می‌کند، تعقل را تعطیل کرده است و افکارش آنقدر پریشان و آشفته است که در آن مرزی میان درست و غلط وجود ندارد.


عنوان مطلب در نسخه چاپی:

نادانی‌اش بدجوری توی ذوق می‌زد

یکی از چهره‌های زشت جهل در روزگار ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *