جمعه, اردیبهشت ۱۴, ۱۴۰۳
مطالب عمومی

زمستان در راه است

زمستان در راه است، اما شک نداریم که سرانجام زندگی پیروز می‌شود

مجله لاهیجان ـ یاسمن ابراهیمی: برشت در شعری می‌پرسد «در روزگار تیره‌وتار هم آیا ترانه هست؟» و پاسخ می‌دهد که، «آری، ترانه هست: در وصف روزگار تیره و تار.» می‌توان از این شعر چنین برداشت کرد گه چه در بهشت چه در جهنم، نویسنده همواره می‌نویسد. روزگاری که اکنون از خاطره‌ها نیز فراموش شده، روزنامه‌نگار: روزنامه‌نگار قدر می‌دید، از عرق جبین می‌خورد و می‌نوشت، اما دیگر کار چاپ و پخش و فروش با او نبود، نشریات ترس از رقیب بسیار و خواننده کمیاب نداشت. جایی خواندم که نوشته بود حال و روز مطبوعات ایران، این روزها مثل مریضی است که به کما رفته و سطح هوشیاری پایینی دارد و اعضای خانواده‌اش بالای سر او ایستاده‌اند و هرکدام خاطره‌ای از گذشته و روزهایی که تیراژشان به ده‌‌ها هزار می‌رسید تعریف و بعد شیون می‌کنند و در این بین وقتی پزشک معالج بالای سر بیمار حاضر می‌شود از مرض‌های جانکاهی حرف می‌زند که بیمار با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کند. ما هم بوی مرگ را استشمام می‌کنیم. ولی هنوز نمی‌خواهیم باورش کنیم. با افزایش بسیار ناچیزی در قیمت مجله، سعی کردیم بخشی از هزینه‌های اضافه‌شده را جبران کنیم. اما انصافاً کار از این حرف‌ها گذشته است. پس باید صرفه‌جویی کرد. ولی ماند. ماند و ادامه داد. درباره این چند سالی که گذشت و با همه تلخی‌ها و شیرینی‌ها پشت سرشان گذاشتیم، گفتنی بسیار است. کوشش کردیم به سهم خود کاری برای رشد فرهنگ شهرمان انجام دهیم، بستری برای عرضه نوشته‌های شاعران و نویسندگان اطراف‌مان فراهم کنیم و درباره آنچه می‌بینیم و می‌خوانیم با مخاطبان‌مان به گفتگو بنشینیم. برای یافتن حقیقت و بیان آن تلاش کردیم و آنچه از دست‌مان برمی‌آمد انجام دادیم. از این به بعد نیز مسیرمان همین و رویه‌مان همان است.

اما به نظر می‌رسد که برای نشریات مستقل، زمستانی سخت و احتمالاً ‌طولانی در راه باشد. نه اینکه قبلاً مسیر هموار و بی‌مانع بود و کار فرهنگی و رسانه‌ای، بی‌زحمت پیش می‌رفت. نه، چنین نبود. اما مجموعه‌ای از نشانه‌ها، به نزدیک بودن زمستانی سخت‌تر و استخوان‌سوز گواهی می‌دهند. بسیاری از نشریات، پیش از رسیدن این زمستان، تعطیل یا نیمه‌تعطیل شده‌اند و گردانندگان‌شان از ادامه فعالیت در این عرصه دست کشیدند. از یک طرف، مشکلات اقتصادی هست که گلوی فرهنگ را می‌فشارد و اولویت‌های مردم را از خرید کتاب و مجله و محصولات فرهنگی دیگر، به تأمین ضروریات اولیه زندگی تغییر می‌دهد. از طرف دیگر، ضعف بنیه کسب‌وکارها و خالی‌شدن جیب صاحبان مشاغل آزاد، انگیزه آنان برای تبلیغ از طریق نشریات را کمتر کرده یا به کل از بین برده است. اگر از ما بپرسید چه باید کرد پاسخی نداریم. در شگفتیم که زندگی چگونه ذره‌ذره و لحظه به لحظه محرومیت را یادمان داد، به همین دلیل از لفظ «زمستان» برای مشکلاتی که مدام بیشتر و عمیق‌تر می‌شوند استفاده کردیم، چون از این مشکلات، مثل زمستان، گریزی نیست. نان پاک در آوردن از هفت خوان رستم سخت‌تر است و دلاوری پهلوانان – از جنس از پهلوانان اساطیری – را می‌طلبد. تنها کاری که از ما برمی‌آید پوشیدن لباس‌های گرم‌تر و آماده‌شدن برای مواجهه با روزهای سخت‌تر است. روزگار تلخی است، اما شک نداریم که در جنگ میان مرگ و زندگی، زندگی پیروز است. که باید برای هم از امید بگوییم و عشق و همبستگی، و نیز صبر و ایستادگی که می‌تواند ما را به مقصد برساند. سخن کوتاه می‌کنم. شرح این مسیر سخت بماند برای روزگار خوش‌تر، برای قصه‌هایی دیگر. فقط این را نگفته نگذارم که شهر و استان و کشور ما، بیش از هر زمانی نیازمند مطبوعات حرفه‌ای و آزاد و مستقل است و نبود آن بدون شک آسیب‌هایی جدی به دنبال خواهد داشت. ما هستیم و خودمان را سپرده‌ایم به مسیر این رود خروشان.

*

داستان جلد: زمستان است. برف باریده و زمین را پوشانده و هوا هم سرد و سوزناک است. برگ‌های درختان نیز ریخته‌اند. اما چراغ خانه همچنان روشن است. درخت‌ها نیز استوار سر جای خودشان مانده‌اند. سرما، هرچقدر هم پُرزور، باز حریف ریشه‌ها نشده است.

نقاشی جلد از نسیبه صادق‌نژاد (ارغوان)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *