دوشنبه, آذر ۵, ۱۴۰۳
مطالب عمومی

چاپ دوم کتاب حلبی‌آباد در نمایشگاه سالانه تهران

اشاره: از اختتامیه سی‌ودومین دوره‌ی نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران چند هفته می‌گذرد و شاید سخن گفتن از آن کمی دیر باشد. آنچه درباره‌ی این رویداد مهم سالانه گفتنی بود دیگران در همان روزها گفتند و تقریباً حرف ناگفته‌ای باقی نمانده است. اما پرداختن به این رویداد، آن‌هم از طرف از این حیث ضروری است که چند کتاب از آثار شاعران و نویسندگان لاهیجان در نمایشگاه امسال به مخاطبان عرضه شد و شهر ما در این رویداد نیز سهمی ولو کوچک داشت. در این‌جا به برخی از این کتاب‌ها اشاره می‌کنیم. این را هم اضافه کنیم که از ذکر نام ناشران یا مؤلفانی که درباره عرضه‌ی کتاب خودشان در نمایشگاه به ما اطلاع‌رسانی نکردند و ما امکان و فرصت بررسی صحت و سقم ادعای آن‌ها را نداشتیم معذور بوده‌ایم.

حلبی‌آباد

مجموعه‌ای از شعرهای محمد رمضانی که نخستین بار بهار سال ۹۶ به همت انتشارات نصیرا چاپ و به بازار عرضه شد. همه‌ی نسخه‌های چاپ اول این کتاب، آن‌هم در بازار نه‌چندان پررونق کتاب ایران به فروش رفت و چاپ دوم آن امسال در نمایشگاه تهران، در غرفه نشر نصیرا به مخاطبان ارائه شد. «حلبی‌آباد» سه دفتر شعر را در خود جای داده است و شعر اول آن (عصر سنگ) چنین آغاز می‌شود: «لعنتی می‌خواستم شاعر مهمی باشم». ناگفته نماند که رمضانی اکنون سردبیر مجله ادبی ویرگول نیز است.

خاورمیانه‌ی غمگین

این کتاب که سال ۱۳۹۷ از سوی انتشارات ایلیا منتشر شد حاوی چند شعر از سروده‌های مهدی مهدوی است و سال گذشته نیز در نمایشگاه کتاب دیده می‌شد. ما در شماره قبلی مجله به این مجموعه شعر پرداختیم و از برخی ویژگی‌های آن سخن گفتیم. هرچند خیلی‌ها برای وصف و تفسیر اشعار این کتاب از واژگانی مثل «عاشقانه» و «دلبستگی‌های شخصی» استفاده می‌کنند، اما درک آنچه شاعر در «خاورمیانه‌ی غمگین» به ما عرضه می‌کند به این سادگی و سهولت نیست (مثلا دقت کنید به: «تقویم کوچک جیبی‌ام/ روز غزه ندارد…» یا «هیچ اتفاقی بزرگ نیست» و …) و چنین برچسب‌هایی کلیشه‌ای‌تر و دم‌دستی‌تر از آنند که برای درک حقیقت مفید باشند.

مرا به آفرینش سکوت ببر

کتابی مشتمل بر شماری از شعرهای معصومه صفرنژاد، که سال ۱۳۹۶ به واسطه‌ی نشر مایا چاپ و منتشر شد. وی همان روزهای برگزاری نمایشگاه کتاب، در یکی از پستهای صفحه اینستاگرامش به برخی ماجراها و تلخی‌هایی که برای چاپ اشعارش از سر گذرانده بود اشاره کرد و از چند مسأله از مجموع مسائل ریز و درشت بازار نشر در ایران سخن گفت.

پایان عصر قاجار

این کتاب چنان که از عنوانش پیداست نگاهی است به سال‌های انتهایی دوره سلطنت قاجارها در ایران که وقایع بزرگی مثل انقلاب مشروطه و جنگ اول جهانی را در خود جای می‌دهد. روایت مرتضی میرحسینی با نقل قولی از یک مورخ انگلیسی آغاز می‌شود: «هر جامعه‌ای صحنه‌ی کشمکش‌های اجتماعی است، و افرادی که در برابر قدرت حاکم می‌ایستند همانند کسانی که از آن طرفداری می‌کنند چکیده و محصول جامعه‌اند». کتاب دیگری از میرحسینی نیز («سی قرن و سی حادثه») در نمایشگاه امسال ودر غرفه انتشارات کتاب کوله‌پشتی دیده می‌شد.

بخشی از شعر «مدرسه»:

چه روزهای کثیفی بود

هفت صبح هفت سالگی

از خواب برمی‌خواستم

با کیفی بر دوش

و کتاب‌های پوسیده‌ی نظام آموزشی دهه‌ی شصت

توش

توی کلاس پا می‌گذاشتم

مبصر کلاس برپا می‌داد

با اینکه متفر بودم از معلم کلاس

می‌نشستم و برمی‌خواستم

می‌زدم توی سر او که از من ضعیف‌تر بود

توسری می‌خوردم

از قوی‌تر کلاس…

بر میز و نیمکت چوبی چهار نفره

یک قلب تیر خورده حک می‌کردم

آقای ناظم

فکر خانم معلم را می‌کرد

و آقای معلم خط‌کشی در دست داشت

که دنیای کوچکش از آن تجاوز نمی‌کرد

و با همان خط‌کش کوتاهش

هر روز به دنیای کوچکم تجاوز می‌کرد

عشق تو همچون

گلی که به من داده بودی

مصنوعی بود

بی‌روح

با دوام.

*

هرچه می‌رفتیم

به هیچ کجا نمی‌رسیدیم

و نمی‌رسیدیم به هیچ کجا

اگرچه می‌رفتیم

بی‌صبرانه و صبور

در انتظار او که رفته است

می‌ماندیم

و می‌ماندیم با پا

در انتظار او که رفته است از دست…

*

و من دقیقن

همان کسی بودم

که تظاهر به نبودنش می‌کردم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *