در جستجوی تساهل و مدارا
در جستجوی تساهل و مدارا؛ ضرورتی که دستیابی به آن آسان نیست
فرهنگ تساهل و مدارا یك فرآیند سیاسی و اجتماعی است و از عناصر بسیار اساسی پیشرفت و ترقی جوامع به حساب میآید. اصلیترین دلیل عدم تساهل، مطلقنگری و یكتاانگاری معرفتی است. اعتقاد به اینكه تنها یك راه به سوی سعادت و بهشت [چه زمینی و چه موعود] وجود دارد، به عدم تساهل میانجامد.
ایمان مهدیآبادی (دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه تهران)
من خوبم و شما بد هستید. فضای عمومی حاکم بر جامعهی کنونی ایران، بدین صورت است که بسیاری از افراد، گروهها و جریانهای سیاسی خود را حق مطلق و دیگران را باطل مطلق میشمارند. اگر اینگونه اظهارنظرها صرفاً در سطح اندیشه بود مشکل خاصی پیش نمیآمد، اما متأسفانه در عرصهی عمل هم این رویکرد وجود دارد و راه را برای تغییرات تدریجی و اصلاح اشتباهات بسته [یا به شدت تنگ کرده] است؛ و شاید کار را به جراحی با تبر سوق بدهد. فقدان روحیهی تساهل و مدارای سیاسی میان نیروهای سیاسی و اجتماعی از جمله ویژگیهای فرهنگ سیاسی ایران است. فرهنگ تساهل و مدارا یك فرآیند سیاسی و اجتماعی است و از عناصر بسیار اساسی پیشرفت و ترقی جوامع به حساب میآید. اصلیترین دلیل عدم تساهل، مطلقنگری و یكتاانگاری معرفتی است. اعتقاد به اینكه تنها یك راه به سوی سعادت و بهشت [چه زمینی و چه موعود] وجود دارد، به عدم تساهل میانجامد. در واقع افراد و گروههای سیاسی چنین برداشت میکنند که تفسیرها و برداشتهای آنها از آرا و عقاید و برنامهها و سیاستهای گوناگون، صددرصد درست و برداشت و تفسیر دیگران صددرصد غلط است. بنابراین خود را حقیقت مطلق میدانند و آرا و عقاید دیگران را به هر وسیلهی ممكن سركوب میكنند. اغلب، فقدان روحیهی تساهل و مداراست که زمینهی برخوردهای حذفی و خشونتآمیز میان نیروهای سیاسی و اجتماعی را فراهم میکند. آنچه امروزه در جامعهی ایرانی مشاهده میشود، گرمی بازار مطلقگرایی، بهویژه در فعالیتهای سیاسی است. هر فرد و گروه و جناح و جبههای، خود را حق مطلق و مخالفین و منتقدین خود را باطل مطلق میانگارد. گاهی برخیها تا آنجا پیش میروند که فرد معتبر و شناختهشدهای را به بهانهی یک صحبت یا یک حادثه، منافق و حتی مفسدفیالارض میخوانند. از منظر بعضی از طرفداران نظام هم که تمام منتقدان داخلی و خارجی بیدین و سرسپردهی قدرتهای بزرگ به شمار میروند؛ و تنها خودشان و همفکرانشان باتقوا و دلسوز کشور و البته شایسته تائید و تمجید هستند.
از منظر مطلقانگاری و یکتاباوری، در نگاه به شخصیتها و رویدادها و جریانهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در تاریخ، همه چیز در کشاکش و تقابل میان قهرمان و ضدقهرمان معرفی میشوند. این یکی آن یکی را در دارالکفر مینشاند و خود را در دارالمؤمنین؛ و آن دیگر خود را در دارالترقی مینشاند و این یکی را در دارالعقبماندگی. در این میان شاهد تقابلهای آشتیناپذیر میان دو قلمرو، دو نگرش و دو باور هستیم که هم فرصت هرگونه تعامل را سلب میکند و هم مانع وحدت میشود. این نوع نگاه، راه بر هرگونه تکثر و تعامل و امکان همزیستی مسالمتآمیز را میبندد و فرصت نقد و تبادل فکری را [که برای رشد جامعه ضروری است] میگیرد. جایی که فضا برای گفتوگو بسته یا نامناسب است، خشونت راحتتر ایجاد میشود و شکافهای رفتاری شکل میگیرد. به عبارت دیگر جایی که فرد احساس میکند نمیتواند حرف بزند، ممکن است یک رفتار خشونتبار داشته باشد. از لحن و ادبیات نمایندگان مجلس در صحن علنی مجلس گرفته تا برخوردهای گاه و بیگاه راننده با مسافر، کارمند با مراجعهکننده، همگی میتوانند تداعی کنندهی خشونت باشند. حتی بیشتر سریالهای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی و گزارشهای خبری همه به نوعی اشاعهدهندهی خشونت محسوب میشوند.
نکته اصلی اینجاست که وقتی ما مدارا به خرج میدهیم، از نظر و عقیدهی خود عقبنشینی نمیکنیم، بلکه موقتاً و بهواسطهی برخی ملاحظات از واکنش آنی و نسنجیده چشمپوشی و پرهیز میکنیم. ما باید این نکته را در ذهن داشته باشیم که اختلاف عقیده میان افراد و گروهای سیاسی و اجتماعی همیشه وجود داشته و خواهد داشت. لذا منظور از تساهل و مدارا، كنارگذاشتن اختلاف نیست؛ پذیرفتن واقعیتِ اختلاف و تحمل آن در چارچوبی حقوقی و اجتماعی و فرهنگی است كه برای همه حقی قائل است. ما باید بدانیم تحمل افکار مخالف آسان نیست؛ نیاز به تمرین دارد تا بهتدریج در فرد نهادینه شود. این را هم باید بپذیریم که تفسیرهای ما از واقعیت عین واقعیت نیست؛ و بینیاز از شنیدن حرفهای مخالف نیستیم. پس ضروری است که مدارا را در خودمان نهادینه کنیم و از نگاه مطلقبین بپرهیزیم. این باعث میشود که کمی متواضع شویم، و البته از یاد نبریم که این فرایند خیلی زمانبر است و بدون تمرین مستمر دستیافتنی نیست.