گفتگو با حدیث نیکرو: باید قوی بود و تسلیم نشد
گفتگو با حدیث نیکرو : باید قوی بود و تسلیم نشد
مجله لاهیجان: کارنامهاش بسیار پربار است و از اینرو نام بردن از کارهای مهم او آسان نیست، اما آخرین خاطره ما از او به بهار گذشته، به مجموعه تلویزیونی کامیون برمیگردد که از شبکه دو پخش شد. پیش از آن در همین شهر لاهیجان، با نمایش قرنطینه به روی صحنه رفته و مثل همیشه تواناییهای خود در بازیگری را نشانمان داده بود. نیکرو در مصاحبه با ما، به جز صحبت از مسائل و دغدغههای شخصیاش از مشکلات ناشی از کرونا میگوید و دشواریهایی که اهالی فرهنگ و هنر در این روزهای کرونایی با آن مواجهاند.
ـ حتماً اطلاع دارید که آغاز و ادامه پیدا کردن کرونا، بسیاری از فعالیتهای فرهنگی و هنری را به تعطیلی کشانده و شاید حتی بتوان گفت در این حوزه رکود ایجاد کرده است. این مسأله چقدر بر زندگی حرفهای خود شما تأثیر داشته است؟
متأسفانه از زمان شیوع کرونا، که فکر میکنم نزدیک به یک سال از آن میگذرد، نه فقط فعالیتهای فرهنگی و هنری، که کل زندگی تحت تأثیر آن قرار گرفته است. این مسأله فقط به کشور ما ایران محدود نمیشود و جهان را تحت الشعاع خود قرار داده و تقریباً همه مردم دنیا با آن درگیرند. کار ما هم که مستقیم به مخاطب، یعنی همین مردم بستگی دارد و مردم – حتی پیش از کرونا – با مجموعهای از مشکلات مثل فقر و رکود و بیکاری درگیر بودهاند و کرونا هم این وضع بد را تشدید کرد. این بیماری مشکلات و مسائلی را که از قبل در حوزه فرهنگ و هنر وجود داشت بیشتر کرد و تعطیلی سالنها و کنسرتها باعث بیکاری جمع بزرگی از هنرمندان، به ویژه در بخش موسیقی و نمایش شد. مخصوصاً تئاتر که تقریباً هیچوقت شغل درآمدزایی برای هنرمندان این بخش نبوده و اکثریت هنرمندان آن به اصطلاح «دلی و عشقی» کار میکنند. البته بحران کرونا بر فعالیتهای سینمایی و تلویزیونی هم اثر منفی گذاشت، هرچند در این دو بخش کارها کموبیش ادامه پیدا کرد. متأسفانه بسیاری از هنرمندان و عزیزان در این مدت بیمار شدند وهمان طور که میدانید برخی از هنرمندانمان را هم بر اثر این بیماری از دست دادیم. من هم در بیشتر این مدت بیکار بودم و اصولاً امکان فعالیت چندانی هم نداشتم، به ویژه اینکه ارتباط با مجموعهای متفاوت از آدمها در محیط کار و بعد بازگشت به خانه، میتوانست خطراتی را برای اعضای خانوادهام ایجاد کند. بدتر اینکه کسانی که به این بیماری مبتلا میشوند مجبور به تحمل تنهاییاند و حتی عزیزترین و نزدیکترین افراد خانواده هم نمیتوانند و نباید ـ حتی برای رسیدگی و پرستاری ـ به آنها نزدیک شوند. اما بیکار بودن برای قشر فرهنگی و هنری که به هیچ تشکیلات و سازمانی وابسته نیستند و از جایی حقوق نمیگیرند، معنایی جز مشکلات مالی ندارد و میدانم که شمار زیادی اوضاع بدی دارند و حتی شاید محتاج نان شبشان باشند. البته مسائل اقتصادی بچههای فرهنگی و هنری به پیش از کرونا برمیگردد، اما این ویروس کوچک با تأثیر مخربی که بر همه چیز گذاشت، اوضاع را به مراتب بدتر کرد. معلوم هم نیست تا کی با این مشکل درگیر خواهیم بود، فقط امیدواریم که بیشتر از این طولانی نشود و ماجرا نه فقط در ایران، که در همه دنیا هرچه زودتر به پایان برسد. و ما به وضع عادی، به روزهایی که ارتباط و همنفسی هنرمندان (در همه رشتههای هنری) و مخاطبانشان برقرار بود برگردیم و هنرمندان دوباره فرصت عرضه کارشان و دیده شدن را پیدا کنند.
ـ چند وقتی هست که به نظر میرسد کمتر در فضای مجازی حضور دارید. آیا واقعاً این چنین هست؟ و اگر هست چرا؟
بله، مدتی هست که تقریباً هیچ فعالیتی در فضای مجازی ندارم و البته قبل از آن هم خیلی برایش وقت نمیگذاشتم و حداکثر در حد همان صفحه اینستاگرامم بود که گاهی درباره کارهایی که انجام داده بودم یا در حال انجامشان بودم اطلاعرسانی میکردم. که چند وقتی است این صفحه را بستم. بیشتر به این خاطر که دوست دارم در دنیای واقعی زندگی کنم. جایی که آدمها رودررو باهم حرف میزنند و حتی اگر انتقادی هم دارند مستقیم بیانش میکنند. متأسفانه در فضای مجازی ـ همان طوری که از عنوانش هم معلوم است ـ هیچ چیزی واقعی نیست، نه دوستیها و نه ارتباطات؛ و حتی بیشتر خبرهایی که در این فضا منتشر میشود هم غیرحقیقیاند و بعد از مدتی جعلی بودنشان مشخص میشود. پس تصمیم گرفتم، حداقل برای مدتی از این فضا فاصله بگیرم و وقتی را که برای آن میگذارم در کارهای مفید شخصیام صرف کنم. البته این را هم اضافه کنم که فضای مجازی و شبکههای اجتماعی را کاملاً منفی و تیره نمیبینم، و به نظرم به شرط استفاده درست و به اندازه از آن، فوایدی هم دارد. اما فعلاً به شخصه ترجیحم این است که ذهنم را درگیرش نکنم و ارتباطاتم را به همین آدمهای واقعی که میشناسم محدود کنم. شاید چند وقت دیگر دوباره به شبکههای اجتماعی برگردم و صفحه اینستاگرامم را دوباره فعال کنم.
ـ دوستی میگفت شعارم در زندگی این است: «من در حد توانم، سعی خودم را میکنم» و دوست دیگری همیشه با خودش تکرار میکرد: «قوی باش!» خود شما چه شعاری دارید؟
به شخصه از تجربیاتم یاد گرفتم که به جای دست روی دست گذاشتن و منتظر ماندن، برای رسیدن به خواستههایم تلاش کنم و تا جایی که در توانم هست برای موفقیت انرژی بگذارم. باید قوی بود و از پا ننشست و تسلیم موانع و سختیها نشد. خصوصاً در این دوران اگر قوی نباشیم و اگر اراده کافی نداشته باشیم، مشکلات به ما غلبه میکنند و میبازیم. پشتکار داشته باشیم و سعی خودمان را بکنیم، به هدفی که در ذهن داریم میرسیم. موفقیت بدون تلاش به دست نمیآید و هیچ انسان موفقی هم نبوده که بیزحمت به اهدافش رسیده باشد. شبیه داستان آن مورچهای که برای بالا بردن دانه بارها و بارها شکست خورد، اما همچنان به تلاش ادامه داد تا اینکه سرانجام موفق شد و به نتیجه رسید. در جامعه ما هم که چیزی آسان به دست نمیآید و آنهایی که از پشتوانه مالی مناسب و حمایتهای خاص برخوردار نیستند، مجبورند برای هر قدمی که برمیدارند با دهها مانع ومشکل مواجه شوند و خیلی چیزها را تحمل کنند و حتی آماده شنیدن برخی حرفها و طعنهها و تحقیرها باشند. یا باید شکست را پذیرفت یا باید قوی بود و قویتر شد و از اینها گذشت. هیچ وقت هم دیر نیست، که شنیدهایم مثلاً لئو تولستوی در ۶۷ سالگی تازه دوچرخهسواری را یاد گرفت و اثبات میکند بسیاری از چیزها شدنی است و اگر بخواهیم میشود.
ـ میگویند بعضی شغلها نیازمند این است که هر بار خودت را دوباره اثبات کنی و همیشه باید آماده باشی که در کار بعدی با آزمونی سختتر مواجه بشی. فکر میکنید بازیگری هم یکی از این شغلهاست؟
بله، بازیگری هم یکی از همین حرفههاست و واقعاً شغل بسیار پیچیدهای است؛ تجربه بازی در نقشهای مختلف و زیستن در زندگیهای مختلف که گاهی با زندگی شخصی خود بازیگر زمین تا آسمان متفاوت است. خودم هر بار که برای ایفای نقشی به روی صحنه میروم و حتی زمانی که جلوی دوربین میایستم، با استرس مواجه میشوم؛ آنقدر زیاد که انگار اولین باری است که این کار را میکنم. همیشه نگرانیهایی مثل احتمال اشتباه در اجرای نقش یا فراموش کردن دیالوگها وجود دارد و به همین خاطر همیشه باید برای هر شرایطی آماده بود و این آمادگی هم نیازمند این است که بازیگر همیشه خودش را به روز کند؛ مطالعه داشته باشد و فیلم ببیند، و به جامعه و محیط اطرافش هم دقت داشته باشد و اتفاقانی که پیرامونش میافتد موشکافانه ببیند و به زشتی و زیبایی آنها فکر کند؛ یاد بگیرد که عمیقتر به مسائل نگاه کند، ذهنش را برای تجربیات جدید باز نگه دارد و از زندگی خودش و دیگران درس بگیرد.
ـ حالا که داریم به پایان قرن چهاردهم نزدیک میشویم، شاید بد نباشد به این بهانه یک ارزیابی درباره مسیری که رفتهایم داشته باشیم. شما از کار خودتان و از مسیری که تا امروز در زندگی حرفهای طی کردید چه ارزیابی دارید؟ و فکر میکنید تا چه اندازه به اهدافی که برای خودتان تعریف کردهاید رسیدهاید؟
این سوال، جواب ساده و سرراستی ندارد. وقتی به گذشتهام و به مسیری که تا امروز آمدهام نگاه میکنم، میتوانم بگویم از انتخابی که کردم و مسیری که در آن قدم گذاشتم پشیمان نیستم. هرچند در این مسیر برای من هم مثل هر کس دیگری شاید اتفاقات ناخوشایندی هم افتاده باشد. البته نمیگویم اگر با تجربه امروز به گذشته برگردم سعی میکنم تکرارشان نکنم، چون این اتفاقات بخشی از مسیر شخصیام بودهاند. در هر قدمی که برداشتم، چه در اتفاقات خوب و چه در اتفاقات بد، چه دوستیها و همکاریهایی که زمانی وجود داشت و حالا دیگر وجود ندارد تجربیاتی کسب کردم و حتی از روزهای سخت و بسیار سخت هم چیزهای زیادی یاد گرفتم. این چیزهایی که از پیمودن مسیر آموختم، بارها به کمکم آمدند و امیدوارم در کارهای بعدی هم از آنها بهره ببرم. فکر میکنم در مجموع با همه سختیهایی که سر راهم قرار گرفتند کم و بیش به بخشی از اهدافم رسیده باشم و امید دارم که در ادامه مسیر، اهداف دیگرم را هم محقق کنم.
ـ و برسیم به آینده و کارهای پیش رو؛ چه خبر از پروژههایی که در این چند وقت اخیر انجام دادید و میدهید؟
آخرین کارم به سال ۹۸، به اسفند ماه برمیگردد که در سریال تلویزیونی کامیون جلوی دوربین رفتم و فروردین ۹۹ پخش شد. بعد از آن دیگر درگیر کرونا شدیم و بسیاری از پروژههای حوزه کاری ما متوقف شدند، سالنهای تئاتر بسته شدند، کنسرت موسیقی برگزار نشد و عملاً کاری برای انجام دادن وجود نداشت. تا همین چند وقت اخیر که با دو پروژه سینمایی همکاری کردم و که فعلاً مشغول فیلمبرداری هستیم و نمیتوانم جزییات آن را خبری کنم. ناگفته نماند که تلهفیلم دامنههای نعمت هم هست که فکر میکنم به زودی از یکی از شبکههای سراسری پخش شود. پیشنهادهای دیگری هم دارم که امیدوارم بعد از پایان کرونا (که به امید خدا هرچه زودتر باشد) به آنها برسم.
ـ در پایان اگر حرفی باقی مانده بفرمایید.
واقعاً و صادقانه آرزو میکنم همه مردم جهان در صلح و آرامش و سلامتی زندگی کنند و آرزو میکنم همه همدیگر را دوست داشته باشیم که در دنیا چیزی به زیبایی عشق و مهربانی وجود ندارد. و یاد بگیریم در دنیایی به این وسعت برای همه ما جا هست و کسی جای کس دیگری را نگرفته و تنگ نکرده است، و برای اینکه خودمان بزرگ جلوه کنیم دیگران را کوچک نکنیم. بکوشیم جای خودمان را پیدا کنیم، بزرگی خودمان را با تلاش، با رشد و پیشرفت در کار نشان دهیم.
عنوان مطلب گفتگو با حدیث نیکرو در نسخه چاپی:
باید قوی بود و تسلیم نشد؛ گفت و گویی کوتاه با حدیث نیکرو