محیط زیست لاهیجان در آغاز سال ۱۴۰۱
محیط زیست لاهیجان در آغاز سال ۱۴۰۱
اشرف مخلوقاتیم و قاتلان حیات؛ نگاهی به شرایط محیط زیست لاهیجان در آغاز سال ۱۴۰۱
مجله لاهیجان ـ محبوبه امینپور: از بین میلیاردها جرم آسمانی تنها یکی از آنها زمین و مسکون شد. سیاره کوچک آبی منظومه شمسی با پهنهای به گستره حدود ۵۱۰ میلیون کیلومتر مربع، که بستر سرزمینی کهن به معیار سن آدمیزادست، ایران نام! با وسعت حدود ۱ میلیون و ۶۴۸ هزار کیلومتر مربع، چیزی در حدود سهدهم درصد از تنها سیاره قابل زیست. بیشتر از دو سوم این مقدار، بیابان است که ساکنینش جز مار و کژدم نیست. به گفته مرکز آمار ایران در آغاز قرن پانزدهم خورشیدی، اندکی کمتر از هشتاد و چهار میلیون نفر، یک سوم باقی مانده این سرزمین را محیطی برای زیستن پذیرفتهاند. گیلان سرزمینی با وسعت ۱۴ هزار کیلومتر مربع و جمعیتی بالغ بر ۲ میلیون و پانصد هزار نفر به سنجه سرشماری سال ۱۳۹۵ از اندک بخشهای هنوز سبز کشورمان است که بستر عروس شهرهای شمال ایران، شهر ابریشم و چای، لاهیجان است. قصه مشکلات محیط زیست ایران مثنوی هفتاد من کاغذ و سرودن سوز آن بسیار فراتر از وسع این قلم است، اگر هنر کنم به روضه محیط زیستِ نه حتی گیلان، که تنها لاهیجان جان اشکی مهمان چشمی کنم، که حل معضل از افق امید این یادداشت و نگارندهاش خارج است.
این عروس شهرهای شمال ایران در میانه جنگلهای هیرکانی، که بازمانده دوره سوم زمینشناسیست دامن گسترده، جنگلهایی با پوشش گیاهی خاص که نه تنها در ایران بلکه در کل دنیا منحصر بهفرد است. شاید بتوان گفت که ذخایر گیاهی و بیولوژیکی این جنگلها در اهمیت، شانه به شانه معروفترین جنگلهای دنیا میزند. امروز اما به دلیل ساختوسازهای فراوان و غیراصولی اعم از صنایع، ساختمان، جاده و چرای بیرویه دامها، پوشش جلگهای جنگلهای هیرکانی فقط به صورت چند لکه بر روی نقشه باقی مانده است. البته بخشهای غیرجلگهای این جنگلها هم از دستبرد بدون مجوز یا با مجوز بینصیب نبوده است، بخشهای زیادی از درختانی که قرنها در اعماق جنگلهای مذکور قد برافراشته بودند و به مثابه ریههای این خاک به شمار میرفتند طعمه ارههای آزمند دزدان چوب شدند.
در شهرستان لاهیجان، گل سرسبد تخریب جنگلهای هیرکانی، فاجعهایست به نام «سایت زباله تموشل»! تموشل نامیست که به علت موقعیت خاص جغرافیایی و چشمانداز زیبای کوه و درهاش میتوانست یادآور چشمنوازترین مناظر منطقه باشد اما به همت شهرداری و بیهمیتی ما مردم این شهرستان، اولین چیزی که به ذهن متبادر میکند کوهی از زباله است با نهرهای شیرآبه، بوی تعفن، حشرات و جوندگان موزی که بر فراز آن کلاغهایی سیاه در حال چرخیدن هستند.
کوههای دیلمان که همیشه تاریخ یادآور جنگاوران سلحشور و دلیرمردان این مرز و بوم بوده است، هم امروز در مقابل کوهخواران و متجاوزین به حریم کوهها و منابع طبیعی در جنگی نابرابر گرفتار شده است. ساختوسازهای غیرمجاز با مجوزهای غیرمعقول با جلوداری کارخانه سیمان که چنان زخمی بر پیشانی دیلمان نشسته.
این کوههای عظیمالجثه با رودخانه هایی به جلگه گیلان دوخته میشوند که بخشی از آنها در تالابهای این جلگه ساکن میشوند و بقیه به دریا سرازیر میگردند. با توجه به اینکه ایران در کمربند خشک جهان واقع شده است و کشوری کمباران و با منابع آبی محدود است، حفاظت از رودخانه ها، تالابها و… که در این استان وجود دارد برای ما حائز اهمیت بسیار است، اما متاسفانه در اکثر موارد شاهد سدسازیهای بیمطالعه بر روی رودها، اتصال فاضلاب و تخلیه زبالهها داخل رودخانهها و بهرهبرداریهای بیرویه هستیم که در برخی از فصلهای سال این رودها را بهشدت کمآب و حتی بیآب میکند. رودخانهها صرفاً به عنوان کانالهای ارتباطی بین کوه و دریا عمل نمیکنند بلکه والد اکوسیستمهای خود هستند که خشک شدن و بیآبی آنها فیالواقع آسیبهای غیرقابل جبرانی را به بار میآورد؛ آسیبهایی که نتایج بلاانفصال آن را در خشک شدن جلگه، تغییر پوششهای گیاهی، حیات جانوری و… میتوان دید.
شهرستان لاهیجان بطور کلی چهار رودخانه دارد:
یک: لاجون روخونه (رودخانه لاهیجان)، با دو سرمنشا، سرمنشا اول از ارتفاعات سطلسر و گمل، سرمنشا دوم از ارتفاعات ماهیمشو و ذاکله بر که در روستای آهندان به هم متصل میشوند و در یوسفآباد به نهرهای گذری وصل شده و سرانجام پس از ترکیب با فاضلابهای خانگی و کشاورزی مسیر، قبل از عاقلیه، «لاجون روخونه» را تشکیل می دهند. بزرگترین معضلات این رودخانه عبارتند از: برداشت بیرویه شن و ماسه، بهرهبرداری بیش از حد از آب رودخانه، آلودگیهای ناشی از فاضلاب انسانی و کشاورزی که به مزارع بین مسیر سرریز میشوند. و درنهایت چیزی که از این رود باقی میماند محلول سراسر آلودگی و خطرناک برای محیط زیست است که دستمزد سخاوتمندی دریا با ماست.
دو: رودخانه ی شمرود که قسمتی از آن در روستای گلرودبار از لاهیجان میگذرد، بیشترین چالشی که در این رودخانه با آن مواجه هستیم برداشت بیرویه شن و ماسه و در نتیجه سست شدن بستر و رانش کنارههای رودخانه است.
سه: رودخانه دیسام یا پاشاکی که از روستای پاشاکی میگذرد و بیشترین مشکلی که گریبانگیر آن است علاوه بر برداشت شن و ماسه، آلایندگی صنایع بالادستی رودخانه است.
چهار: رودخانه بعدی که بیشتر یک کاانال سنتی است تا رودخانه، حشمترود است که در اواخر دوره قاجار و به دستور دکتر حشمت برای انتقال آب از دیسام به سایر نقاط لاهیجان احداث شد، که امروزه از برداشت شن و ماسه و آلودگی فاضلاب در امان نمانده است.
این وجیزه پراشک و آه فقط قصه رودخانههایی است که در شهرستان لاهیجان جریان دارند، سرنوشت رودخانههای دیگر که از شهرهای بزرگتر استان با جمعیتی بیشتر میگذرند، مانند زرجوب و گوهررود و یا رودخانههایی که در استانهای مختلف طی طریق میکنند تا به بحر مظلوم خزر بریزند، مانند سفیدرود، قصیدهای است جدا که خون از دیده میبارد…
تالابها اما مظلومترین عوارض جغرافیایی استان گیلان و شهرستان لاهیجان هستند. تالابها از نظر منشا پیدایش به دو دسته طبیعی و مصنوع تقسیم میشوند. تالابهای طبیعی انواع گوناگونی از زیستگاهها نظیر رودخانهها، دریاچهها، کرانههای ساحلی و لجنزارها را در برمیگیرد. حوضچههای پرورش ماهی و میگو، حوضچههای نگهداری آب کشاورزی، مخازن آب، کانالهای انتقال آب و… نیز در تعریف کلی تالابهای مصنوع یا دستساز قرار میگیرند. تالابها بستر زیست انواع مختلف جانداران از پرندگان، پستانداران، خزندگان، دوزیستان، ماهیان و بیمهرگان تا حشرات و تکسلولیها هستند و به دلیل اهمیت بالای تالابها در سال ۱۳۴۹ نمایندگان ۱۸ کشور جهان در شهر رامسر جمع شدند تا با انعقاد معاهدهای که بعدها به کنوانسیون رامسر مشهور شد، دنیا را از ارزش ذخیرگاهی و بیولوژیکی تالابها آگاه و بر حفاظت و بهرهبرداری صحیح از این اکوسیستم تاکید کنند. امروز تعداد اعضای کنوانسیون رامسر به ۱۶۹ کشور رسیده است.
از معروفترین تالابهای طبیعی شهرستان لاهیجان میتوان به تالابهای امیرکلایه، حاجیآباد، شینچال (تالاب سوستان) و دهها تالاب کوچک و بزرگِ طبیعی و مصنوع اشاره کرد. همه ما وقتی سریال برره مهران مدیری را میدیدیم به دزدیدن و غیب شدن چاله اسکندرون میخندیدیم، اما شاید جالب باشد که بدانیم اصلیترین معضل مبتلابه تالابهای ما در گیلان چیزی شبیه همان دزدیدن یا غیب شدن چاله اسکندرون برره است. طوری که سالانه شاهد کم شدن ناگهانی مساحت تالابها و احیاناً محو شدن آنها از روی سطح زمین و سبز شدن ساختمان بهجای آنها هستیم. تالاب بینالمللی امیرکلایه با وسعتی حدود ۱۲۳۰ هکتار در فاصله یک کیلومتری دریای خزر در روستای امیرکلایه رودبنه قرار دارد. این تالاب علاوه بر اکوسیستم منحصر بهفردی که دارد، محل تردد هزاران پرنده مهاجر در فصل مهاجرت است. تالاب امیرکلایه در اهمیت کمتر از تالابهای انزلی، میانکاله، جازموریان و… نیست و در کنوانسیون رامسر هم نگاه ویژهای به این تالاب شده است. اما متاسفانه به علت گران بودن زمینهای حریم تالاب و نگاه اقتصادی ـ تجاری برخی افراد به زمینهای منطقه در بحث ویلاسازی، هتلسازی و … شاید تعمدا مورد بیمهری مسئولین قرار گرفته و کمتر در کشور و حتی استان شناسانده شده است. این ناشناختگی موجب شده که دست دزدان و متجاوزین به تالاب بازتر باشد تا جایی که مافیای تالابخوار منطقه آنقدر قدرت پیدا کرده است که در یک مورد، بعد از حدود ۶ ماه از صدور حکم تخریب ساختمانی که وارد نه فقط حریم تالاب که بخشی از خود تالاب شده بود، جلوی اجرای حکم ایستادهند. یکی دیگر از مهمترین دشمنان تالابهای گیلان دستکاریهای غیرفنی اکولوژیک آنهاست. به عنوان مثال: کاشتن درختان مهاجم نظیر پالونیا در حاشیه تالاب حاجیآباد، یا ریختن ماهیهای قرمز و غیربومی در تالاب سوستان، یا رهاسازی سنبل آبی و آزولا در تالابهای انزلی و سوستان و این اواخر طرح مشعشع بایوجمی تالاب انزلی (که خوشبختانه تا امروز به همت معدود دلسوزان محیط زیست عقیم مانده است.)
مشکلات دریای کاسپین هم که از آفتاب ظهر تابستان روشنتر است و کمتر کسی پیدا میشود که از آلودگی فاضلابی دریا، تجاوز به حریم، ریختن زباله و عدم رسیدگی به سواحل کاسپین چیزی نشنیده باشد. شاید به جرات بتوان گفت که این دریا برخلاف اکوسیستم منحصر به فردش، لااقل در سواحل ایران با توجه به اتصال فاضلابهای خانگی، کشاورزی، صنعتی، دپوی زباله و در پی آن شیرابههای حاصله و عدم پاکسازی سواحل، جزو آلودهترین مناطق آبی محسوب میشود. برای آگاهی از این آلودگیها نیازی به قلمفرسایی نیست. کافیست چند دقیقه در این سواحل قدم بزنید تا آلودگیهای مذکور را ببینید، علیالخصوص در مصب رودها که مناظر زشت پر از زباله و بوی تعفن جایگزین زیبایی دلتاها شدهاند.
بزرگترین معضلاتی که محیط زیست این منطقه را تهدید میکنند در درجه نخست مسأله پسماند شهری و روستاییست که بهطور کامل بدون مدیریت رها شده است. افزایش جمعیت و نوع اقلیم و بالا بودن میزان رطوبت منطقه مشکل پسماند را تشدید کرده و به مرحله حادی رسانده است. متاسفانه نه در گذشته و نه امروزه هیچ برنامه جامعی برای مدیریت پسماند شهرستان و حتی استان طراحی و اجرا نشده است، فیالواقع در افق آینده شهرستان هم با چیزی جز جمعیتی که با انواع بیماریها و عفونتها دستوپنجه نرم میکند، محصولاتی آلوده به شیرابهها و فلزات سنگین و چشماندازهای متعفنِ انباشته از زباله روبهرو نیستیم.
رفیق و همپای فاجعه مدیریت فشل پسماند، وضعیت فاضلابهای شهری، روستایی، صنعتی، کشاورزی و دامی است. ناکارآمدی مدیران در هر کدام از این چهار بخش، بهتنهایی قادر به فلج کردن یک مملکت است. لاهیجان که در نخجیرکلایه و رودخانه اصلی خود (لاجون روخونه) فاجعه فاضلاب را به سطح شهر کشانده است، در رشت رودهای زرجوب و گوهررود بیشتر از آن که حامل حیات باشند نقش کانال روباز فاضلاب را دارا هستند. اکثر شهرهای ساحلی استان گیلان فاضلابهای شهری، روستایی و صنعتی خود را بدون هیچ ابایی در سایه فقدان نظارتهای قانونی مراجع ذیربط مستقیماً به دریا سرازیر میکنند. صنایع بهشدت آلاینده در استان گیلان از احداث ابتداییترین تصفیهخانهها و نصب انواع پیشتصفیههای مناسب در خروجی فاضلابهایشان خودداری میکنند و سالانه صدها تن مواد شیمیایی را به محیط زیست و آبهای سطحی تزریق میکنند.
کشاورزی در این استان هم از صنعتی و مدرن شدن بیش از هر چیز استفاده از کودهای شیمیایی و سموم دفع آفات را آموخته که نتیجه آن چیزی جز مسموم کردن خاک و آب نیست. کوهخواران، جنگلخواران، زمینخواران و ساحلخواران و… که اتحادشان لشکری انبوه از زامبیهای سیریناپذیر را به جان منابع طبیعی منطقه انداخته است و عجیب نخواهد بود اگر فرزندانمان در آینده فقط تصاویری از کوه، جنگل و درخت در کتابها ببینند و قصههای مادربزرگهایشان از کوه و جنگل و ساحل را با حسرت و ناباوری گوش بدهند، انگار که حدیث جن و پری به گوششان میخوانند. القصه! روزگاری قصهپرداز طوسمان گفته بود: «دریغ است ایران که ویران شود، کنام پلنگان و شیران شود» و امروز ما پلنگ و شیری در این کشور نمیبینیم، فقط همان «دریغ» از آرزوی فردوسی بزرگمان باقی مانده است. دریغا!
اشرف مخلوقاتیم و قاتلان حیات؛ نگاهی به شرایط محیط زیست لاهیجان در آغاز سال ۱۴۰۱
ممنون از مقاله خوبتون