«برای من آب ندارد، برای تو که نان دارد!»
«برای من آب ندارد، برای تو که نان دارد!»
ریشهی ضربالمثل «برای من آب ندارد، برای تو که نان دارد!» به دوران قاجار برمیگردد. حاجی میرزا آقاسی صدراعظم دوران محمدشاه اخلاق عجیب و غریبی داشت و حتی گفتهاند که خیلی از سیاست و مملکتداری سررشته نداشت؛ اما خب مرد سادهزیستی هم بود. یک روز به تنهایی برای سرکشی به برخی امور از قصر خارج شد. در مسیر راه خود به قناتی رفت که خودش دستور حفر آن را داده بود. آنجا از عملهی چرخکش پرسید: «این قنات به آب رسیده است؟» و کارگر از همهجا بیخبر هم که صدراعظم را نشناخته بود صادقانه پاسخ داد: «آب کجا بود؟ این حاجی میرزا آقاسی بیخود و بیجهت ما را اینجا معطل کرده است. داریم برای کبوترهای خدا لانه میسازیم». حاجی لبخندی زد و خودش را معرفی کرد و گفت: «بندهی خدا! برای من آب ندارد، برای تو که نان دارد!». و منظورش این بود که هرچند این چاه به آب نمیرسد، برای کسی که آن را حفر میکند چند روز کار و دستمزد خواهد داشت.
پینوشت: این داستان در کتاب «شرح زندگانی من» نوشتهی عبدالله مستوفی آمده است. او همانجا دربارهی کبوترها هم توضیح میدهد که «کبوترهای بیابانی اکثر برای جوجهگزاری در چاههای آب لانه اختیار میکنند و به همین جهت به آنها کفتر چاهی میگویند».