خرافات گیلان و نگاهی به مفهوم خرافه در فرهنگ عامه
خرافات گیلان و نگاهی به مفهوم خرافه در فرهنگ عامه
مجله لاهیجان: میدانیم که برای بسیاری از پدیدههای جهان، هیچ توضیح روشنی نداریم و عقل و تجربه و دانش بشری کفایت توضیح رابطه علت و معلولی چنین پدیدههایی را ندارد. نه میشود چنین پدیدهها و اتفاقاتی را منکر شد و نه توضیح عقلپذیری برایشان ارایه دارد. اگر از آن دسته کسانی نباشیم که هرچه را عقلشان نمیپذیرید از اساس انکار میکنند، میپذیریم که در دنیایی پر از ناشناختهها زندگی میکنیم. این را که پذیرفتیم، به این میرسیم که چنین شرایطی (یعنی زندگی در دنیایی از ناشناختهها) بستر مناسبی برای زایش و رشد خرافههاست و از اینرو جهان پر از ناشناختهها، جهان پر از خرافهها نیز هست.
خرافات ، بخش جدانشدنی فرهنگ عامه
خرافات به معنی اعتقاد غیرمنطقی و ثابتنشده به تأثیر امور ماورای طبیعت در امور طبیعی و به عبارت دیگر، هر نوع پندار عجیب برای مردم عوام است یعنی عقاید غیرواقعی. معمولاً ریشه خرافات به گرایشهای درونی یا باطنی در زندگی بشر برمیگردند و به مرور، در گذر از چند نسل تبدیل به خرافه شدهاند. آنچه که از نظر اکثر فیلسوفان مورد قبول است، این است که هیچ تعریف مشخص و همهپسندی درباره اینکه چه چیزی خرافه است و چه چیزی خرافه نیست وجود ندارد و تعریفی که از خرافه به معنای امر موهوم در ذهن مردم است، بسیار نامشخص و مبهم به نظر میرسد. ولی میتوان گفت خرافه اعتقادی یا عملی است که معمولاً ناشی از جهل یا سوءتفاهمی از علم یا علیت، اعتقاد به سرنوشت، تأثیر ماوراطبیعی درک شده یا ترس از آنچه ناشناخته است.
واژه خرافه از عربی گرفته شدهاست. از رسوالالله نقل میکنند که خرافه نام مردی از یکی از قبایل یمن بود که مدتی به دست اجنه ربوده شد و پس از چندی به قبیلهاش بازگشت. او از آنچه در دوره اسارت دیده بود و از رویدادهای عجیب از زندگی جنیان روایت میکرد، با همین روایتها در میان اعراب به شهرت رسید. از آن پس در عربی، به هر سخن عجیب که از عالمی غیر از عالم بشری و بیرون از حیطه دسترس علم و تجربه انسانی باشد، حدیث خرافه میگویند. در دین اسلام ریشه خرافات به ضعف ایمان ارتباط پیدا میکند و باور اسلامی چنین است که هرچقدر ایمان و اعتقاد فرد به پروردگار سست و کم شود، به همان اندازه میزان میل به پذیرش خرافات و باور به چنین چیزهایی در او بیشتر میشود.
خرافات بخش بزرگی از فرهنگ جوامع انسانی را تشکیل میدهد. رفتارهایی که هیچ دلیلی برای انجام آن در دست نداریم و غالباً در فرهنگهای مختلف به عنوان آداب و رسوم اجتماعی بدیهی و بدون نیاز به دلیل در نظر گرفته میشوند. مثلاً زدن به تخته برای رد بلا یا بدیُمنی گربه سیاه. اینکه در تولد شمعهای روی کیک را فوت میکنیم و باور میکنیم که در زمان فوت کردن شمع باید چشمهایمان را ببندیم و آرزویی کنیم. اینکه دیدن تفاله چایی در استکان نشانه قریبالوقوع بودن یک مهمان ناخوانده است، یا اینکه آیینه شکسته هفت سال پیاپی بدبختی در پی دارد و برای از بین بردن این نحوست باید تکههای شکسته آیینه را جمعآوری و زیر نور ماه در خاک دفن کرد، همگی از جمله این خرافههای بیپشتوانه هستند.
قدیمیها چنین و چنان گفتهاند
نگاهی به باورهای گیلانیان قدیم، که تا همین چندی قبل نیز جز مبانی زندگی بسیاری از مردم استان بود، نکات زیادی درباره زندگی و جهانبینیشان را به ما نشان میدهد. چنان که در ادامه خواهیم دید، برخی از این باورها جالب و قابل اعتنا، برخی عجیب و برخی هم خرافه و نادرست هستند. نیز تکرار مکررات است که بگوییم باورهای مردم گیلان به اعتقادات مردم استانها و نواحی دیگر ایران بسیار شبیه است و به تعبیری همه آنها به یک ریشه مشترک برمیگردند. زمانی باور داشتند و هنوز هم خیلیها باور دارند که «چنانچه کلاغ سیاه، در نخستین ساعات روز به چشم آدمی بیفتد، علامت بد آمدن است» و حتی صدای کلاغ را نیز شوم میدانستند و شنیدن غار غار این پرنده را مقدمهای برای رسیدن خبری بد میپنداشتند. فقط هم کلاغ نبود. جغدها را نیز نحس میدیدند و معتقد بودند «جغد در آستانه هر خانهای بخوابد مصیبتی به آن خانواده میرسد.» البته نحسی پرندگانی مثل جغد و کلاغ منحصر به گیلان یا حتی ایران نیست و تقریباً در همهجا، در گوشه و کنار این دنیای پهناور باورمندان فراوانی داشته و دارد.
دیگر اینکه میگفتند «خارش کف دست نشانه رسیدن به پول و جاه و جلال است.» این یکی را احتمالاً بسیاری از ما شنیدهایم و حتی برخی از ما نیز کموبیش به آن باور داریم. یا این باور که «اگر چیزی از لوازم خانه بشکند باید آن را به فال نیک گرفت و اعتقاد پیدا کرد به این که بلایی بود که خواهناخواه میبایست نازل شود و اکنون آن بلا به ظرف رو آورد و با شکستهشدنش رفع بلا شده و به خیری گذشته است.» میگفتند شکستن وسیلهای از وسایل خانه بلای کوچکی است که بلای بزرگتری را از انسان و اهل خانه دور میکند. این باور هنوز هم باور رایجی است و در بسیاری از خانهها وقتی چیزی میشکند، این اتفاق را دفع بلا تلقی میکنند. این را هم حتماً شنیدهایم که «آب پشت سر مسافر باید ریخت تا زود برگردد.» دکتر نجمالدین گیلانی (مدرس تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد) این رسم و سنت را به گذشتههای بسیار دور نسبت میدهد و میگوید «در مورد آب میدانیم در زمان ساسانیان و ایلام باستان زمانی که لشکریان به جنگی میرفتند کوزه آبی به نزدیکترین رود که در کنار آنها بود، میریختند این کار را میکردند زیرا ایزد آناهیتا که ایزد آبها، ایزدبانوی مادر، ایزد جنگ و ایزد محافظ لشگریان بوده است، از وی درخواست میکردند که این ایزد نگهبان سپاهیان باشد که به نظر بنده یکی از فلسفههای ریختن آب پشت سر مسافر همین است.»
در کنار این باورها رایج، برخی باورهای زیبا هم وجود داشت و دارد. مثلاً «نخستین میوه نوبر را باید به فقرا و ایتام داد. زیرا بعد از این کار، صدمهای به مصرفکننده آن میوه نخواهد رسید.» که آموزههایی مثل توجه به نیازمندان و تمرین فداکاری ـ یعنی گذشتن از چیزی دلچسب و خواستنی و تقدیم آن به دیگری ـ را در خود دارد. یا «در مقابل جماعت، خمیازه نباید کشید و اگر چنین حالتی به شخص دست دهد باید رو به دیوار بایستد و خمیازه بکشد و دهندره کند و یا جلو دهانش را بگیرد.» این مورد بیشتر از آنکه جز معتقدات مردم باشد، نشانه ادب و شخصیت است. همچنین اینکه میگویند «حرف زدن هنگام تناول غذا مکروه است» نیز در همین چارچوب جای میگیرد.
اما چنان که گفتیم، همه باورهای قدیمی جالب و اصیل نیستند و تعدادی از آنها بیشتر به خرافات جوامع عقبمانده شباهت دارند. مثلاً «اسم هفت کچل را بنویسید و به درخت بیاویزید، باران بند میآید.» یا «نگاه به آیینه هنگام شب، عقل را کم میکند.» اگر از کسانی که باور داشتند نوشتن اسم هفت کچل جلوی باران را میگیرد میپرسیدند که چگونه این کار عجیب در تغییرات جوی موثر است؟ قطعاً یا پاسخی برای این پرسش نداشتند یا میگفتند قدیمیها چنین و چنان گفتهاند و چون آنها گفتهاند، حتماً حکمتی در این کار است. درباره نگاه به آیینه و اثر آن بر کم شدن عقل انسان نیز، توضیحی منطقی و عقلپذیر نداشتند و احتمالاً آن را به مسائل فراطبیعی ـ که رد یا پذیرششان ممکن نیست ـ منسوب میکردند. درواقع چنین باورهایی، به همان تعریف ابتدای متن درباره خرافه برمیگردد که خرافه اعتقادی یا عملی است که معمولاً ناشی از جهل یا سوءتفاهمی از علم یا علیت، اعتقاد به سرنوشت، تأثیر فراطبیعی درک شده یا ترس از آنچه ناشناخته است.
خرافات بیضرر نیستند!
خبرگزاری یورونیوز چند سال قبل در گزارشی به موضوع باور به خرافات و تأثیر این باور در سلامت انسان پرداخت و نوشت به نظر میرسد که باورهای خرافی تنها به افراد کمهوش یا کمسواد تعلق ندارد و افراد خردمند و با تحصیلات بالا نیز ممکن است در دام باورهای خرافی بیافتند… باور به خرافات در عصر جدید با وجود پیشرفتهای علمی هنوز در میان میلیونها نفر از مردم جهان رایج است. چشم بد در خاورمیانه، نحسی عدد سیزده در غرب و خوششانسی رنگ قرمز در شرق آسیا نمونههایی از خرافههای رایج هستند… رابطه میان باورهای خرافی با استرس و اختلال اضطراب دوگانه است. از یک سو برخی از معتقدان به باورهای خرافی گمان میکنند که کنترل بعضی از مسائل در دست آنها نیست و نیروهای جادویی زندگی آنها را تحت تاثیر قرار میدهد. از سوی دیگر برخی از باورمندان گمان میکنند که اعتقاد به رفتارها و افکار خاص به آنها کمک میکند تا بر شرایط موجود مسلط شده و افسار زندگی خود را در دست گیرند. تحقیقات نشان میدهد افرادی که در اغلب مواقع در حالت اول به سر میبرند بیشتر از ناباوران به مسائل خرافاتی دچار اضطراب و هراس میشوند و برعکس کسانی که گمان میکنند باورهای خرافیشان زندگی آنها را بهتر میکند کمتر دچار ترس و اضطراب میشوند… همچنین مطالعاتی که روی جوامع مختلف بخصوص جوامع آسیایی صورت گرفته نشان میدهد که میزان افسردگی و خودکشی در میان افرادی که به باورهای خرافی باور دارند بسیار بالاتر از ناباوران به این مسائل است.