پنج شنبه, دی ۶, ۱۴۰۳
مطالب عمومی

روزهای پایانی سال و داستان عروس گوله

روزهای پایانی سال و داستان عروس گوله ـ تأملی درباره یکی از نمایش‌های کهن گیلان

مجله لاهیجان ـ یاسمن ابراهیمی: ایرانیان در طول تاریخ برای گرامی داشت برکت‌‌ها و نعمت‌ها و پیروزی نیکی بر بدی به هر بهانه‌ای جشن و آیین نو را برگزار می‌کردند. در ایران باستان جشن‌های زیادی که هر کدام فلسفه خاص خودش را داشت در زمان مشخص با مراسم مخصوص برگزار می‌شد، که  تعدادی از آن‌ها به مرور و در گذر از نسل‌ها به فراموشی سپرده شدند و بسیاری از آن‌ها نیز هنوز پابرجا هستند. گیلان زمین هم از این قاعده مستثنی نبود و نیست. گیلان استانی با تنوع رنگ‌ها و غذاها با آداب و رسوم خاص خود که هرکدام از تاریخی کهن نام و نشان گرفته است و مردمش نیز در پایبندی به سنت‌ها و زنده نگه داشتنش پیشتاز هستند. چنان که می‌بینیم در طول سال به هر مناسبتی حال و هوای شهرهای شمالی متناسب با آن رنگ و بوی خاص خودش را می‌گیرد.

در کتاب «آیین‌های سنتی نوروز در گیلان» درباره آیین‌های پیشواز نوروزی در گیلان آمده است: «آیین‌های نمایشی و اجرای مراسم کمدی و موزیکال به چند شکل در گیلان انجام می‌شد، برخی از این نمایش‌ها ریشه در باورها و پندارهای باستانی و قدیمی دارد. نمونه این نمایش‌های شاد و سرزنده را می‌توان در، عیار آتش باز، فال‌گوش، خرس‌آبونی، آینه تکم،‌ عروسه‌گولی، پیره‌بابو، آهوچره و…دید. اوایل بهار در باغ‌ها و حاشیه جاده‌های استان گیلان گلی می‌روید که گل فیلی نام دارد. محلی‌ها این گل زرد و زیبا را عروس‌گولی می‌نامند. عروس گل برای مردم گیلان نماد آمدن بهار و پیروزی بر غول زمستان است؛ یعنی همان چیزی پیش از آمدن نوروز، در نمایش عروس‌گولی منتظرش هستند.» سال‌ها پیش در مجله «کتاب ماه هنر» (شماره ۳۰) در بررسی آیینهای نوروزی، به آیین عروس‌گوله نیز اشاره شده بود. در آن مقاله میخوانیم: گروه عروس‌گوله یا عروسی‌گوله نیز از جمله پیشاهنگان نوروز بودند. عروس‌گوله واقع گروه نمایشی سیار است که ایفاگران نقشهای اصلی آن عبارتند از غول، پیریابو و نازخانم. عروس‌گولی یا ناز خانوم که به فارسی همان عروسِ گل معنی می‌دهد، نماد بهار و طبیعت زیبای این فصل است. و نقش نازخاتون را هم یکی از جوانان که لباس‌های زنانه می‌پوشید بازی می‌کند. غول نماد زمستان است؛ نماد پایان سال که اگر بهار بیاید. غول زمستان حاضر به رفتن نیست و تنها راه ماندنش، دزدیدن بهار است. غول کلاهی از ساق‌های خشک شالی که به زبان گیلکی کُلش می‌گویند بر سر می‌نهد، زنگ و زنگوله‌ایی به خود آویزان می‌کند و چماقی هم به دست می‌گرد تا هیبتش مهیب‌تر و ترس‌آورتر شود که قرار است عروس را بدزدد و مانع آمدن بهار شود.

پیربابو (یا پیربابا) شخصی است که خود را با گریم پیرمردی می‌آراید کسی که باید با تجربه یک سال کاری، زمستان را شکست دهد تا بتواند بهار را دوباره ببیند. موضوع نمایش، دعوای غول و پیریابو بر سر نازخانم بود. در ابتدای نمایش، زن‌ها و مردها دورتادور عروس گوله می‌نشستند و هر یک ادای کاری را درمی‌آوردند؛ یکی می‌کارد و یکی درو می‌کرد. همه مشغول برنج‌کاری‌اند تا اینکه غول با لباس سیاه پوشیده از خار و خاشاک وارد می‌شود. آمدنش فضا را سنگین می‌کند و همه را می‌ترساند. او غول است و به باور مردم گیلان، موجودی افسانه‌ای، تناور و درشت‌هیکل است که در غارها و بیابان‌ها زندگی می‌کند، غول عروس را می‌دزدد… و او را در گوشه‌ای پنهان می‌سازد. افسانه کهن مردم ما، گویا چنین است که: در سالی، بیست روز مانده به عید نوروز، غول از غارش بیرون آمد و به تماشای کلبه چوبی پیریابو ایستاد که چشمش به عروس‌گولی افتاد، بی‌معطلی پیش رفت و عروس را ‌دزدید و به غار برد. پیریابو هنگامی متوجه غیبت عروسگولی شد که غول گریخته بود. از آن زمان رقابت عشقی بین این دو آغاز شد. سرانجام قرار شد کشتی بگیرند. این نبرد نیز به سبک کشتی گیله‌مردی – که از ورزش‌های کهن گیلان است – نمایش داده می‌شود. گروه عروس‌گوله شامل شش تا هفت نفر می‌شد و بقیه عبارت بودند از فانوس‌دار، بارکش، نوازنده، و گاهی یک نقش زنانه دیگر به نام کاس‌خانم. در گذشته این گروه معمولا چند روز پس از نوروزی‌خوان‌ها ظاهر می‌شدند. آنها شب‌ها حرکت می‌کردند و در هر خانه که بازی می‌کردند، از صاحبخانه هدیه‌ایی می‌گرفتند که معمولاً عبارت بود از برنج و تخم مرغ و شیرینی و گاهی پول.

جهاندوست سبزعلیپور، مدرس دانشگاه در مقاله‌ای با عنوان «تحلیل اسطوره‌شناختی عروس‌گولی از آیین‌های باروری گیلان» به بررسی این مسأله می‌پردازد که آیین عروس گوله چه نسبت و شباهتی با اسطوره باروری دارد. طبق این داستان‌ها، هر سال این خدای نباتی – نماد گیاه و حاصل‌خیری – شهید یا ناپدید می‌شود و برایش عزاداری می‌کنند و بازگشتش را جشن میگیرند. به نظر نویسنده مقاله، عروس‌گولی جزو آیین‌هایی است که در میان آیین‌های پایان سال (و شروع سال جدید) جای می‌گیرد و «اساساً آیینی روستایی است.» زمان برگزاری نمایش عروس‌گولی در روستاهای مختلف، متفاوت از هم و به‌طور تقریبی بین یک هفته تا بیست‌وپنج روز و گاهی حتی نزدیک به یک ماه بود و حدود نیمه دوم اسفند ماه شروع می‌شد. زمان روزانه اجرای آن اغلب پس از غروب آفتاب است پیش از آغاز نمایش نیز گروه همخوانی می‌کردند: عروس گوله بیاردیم/ جانه دله بیاردیم/ خانه خواه تره نیاردیم/ تی پسره بیاردیم‌. ترجمه این اشعار بدین شرح است: بازی عروس و غول آوردیم/ برای جان و دل آوردیم/ صاحبخانه برای تو نیاوردیم/ برای پسر تو آوردیم.

نمایش عروس گوله ریشه در سنت‌های نمایشی اسطوره‌های کهن مربوط به آغاز بهار دارد که در آن‌ها نمادهای سال کهنه و نو باهم به ستیز برمی‌خیزند. غول مظهر سیاهی و زمستان و پیربابو، نماد باغبانی و ارزانی‌گر عروس گل به طبیعت و مردم است. در انتها مردم می‌دانند که غول شکست می‌خورد و نبرد با زمستان تمام می‌شود و بهار می‌آید.

در روزگار بحران هویت یکی از راههای حفظ هویت فرهنگی بازگشت به آداب و رسوم و آیین های فولکوریک است، برگزاری جشن ها و مراسم ها در کشور موجب تقویت روابط اجتماعی و همبستگی بین خانواده ها خواهد شد، جامعه شناسان افزایش نشاط اجتماعی را در گرو برگزاری جشن ها و مراسم های دیرینه می دانند ، این امر در ارتقای فرهنگی جامعه موثر است،

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *